صفحه ۴۲۷

می‎باشد و تا هنگامی که ماده تکامل پیدا نکند، از طرف خداوند متعال عقل و تمیز به آن داده نمی شود، و قبل از رسیدن به مرحله تجرد و تکامل امکان ندارد دارای شعور و ادراک گردد، و انسان شدن انسان به همان شعور و عقل است و قبل از آن نمی شود مورد خطاب و عهد و پیمان قرار گیرد، ما تا انسان کامل نشدیم معنا ندارد که از ما عهد و پیمان بگیرند، قرآن می‎فرماید: (حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة)سوره احقاف، آیه 15 وقتی انسان به چهل سالگی و به رشد خود می‎رسد.

پس در این مورد چه بگوییم ؟

ایشان فرمودند: مراد از آن عهد و پیمانی که خداوند گرفت عهد و پیمانی است که در ذات و فطرت و خمیره وجود انسان گذاشته شده است، که در روایات هم داریم: "کل مولود یولد علی الفطرة"بحارالانوار، ج 3، باب 11، ص 281 مردم را خداوند با فطرت الهی خلق نمود؛ یعنی اصلا خلقت انسان طوری است که در خمیره ذاتش توجه به عالم دیگری هست. هر یک از ما هر اندازه خودبین و متکبر باشیم وقتی در خود فرو می‎رویم درمی یابیم که وابسته به جایی هستیم و احتیاج درونی خودمان را می‎یابیم، و لذا از حوادث و ناملایماتی که پیش می‎آید وحشت داریم.

اگر ما خودمان را مستقل و بی نیاز می‎یافتیم در تلاش نبودیم که برای آینده کار کنیم، ما در مقابل حوادث خواهی نخواهی تسلیم هستیم، معلوم می‎شود ما احتیاج خودمان را و این که از جایی سرچشمه می‎گیریم می‎یابیم، فقر و احتیاج در ذاتمان سرشته شده است، آیه شریفه قرآن می‎فرماید: (یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید)سوره فاطر، آیه 15 ای مردم شما به خدا محتاج هستید و خدا بی نیاز از ستایش می‎باشد.

ناوبری کتاب