(من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم) و نمی گوید: "من آدم من ظهره ذریته"؛ و ثانیا آیا این ذره ها عقل و فهم هم داشتند؟ که در این صورت همه آنان انسان بودند همان طور که حالا انسانها عقل و فهم و شعور دارند، یا یک ماده بدون عقل و شعور و درک بوده اند؟ اگر چنین باشد پس نمی شود از آنها اقرار به توحید گرفت، و اگر عقل و فهم و شعور داشتند اصولا علت گرفتن پیمان این بود که بعدا انسانها نگویند ما غافل بودیم، پس باید عقل و فهم و شعور انسانها تا به حال مانده باشد طوری که بچه هم وقتی به دنیا میآید همان عقل و فهم و شعور را داشته باشد و در بزرگی هم همان پیمان را به یاد داشته باشد، در صورتی که میدانیم این طور نیست، و اگر بگوییم که مدتها طول کشیده و این پیمان از یاد انسانها رفته است، پس گرفتن پیمان نتیجه ندارد، برای این که خداوند متعال پیمان گرفت که روز قیامت انسان نگوید من غافل بودم.المیزان، ج 8، ص 311؛ غرر و درر سید مرتضی، ص 13؛ و منهاج البراعة، ج 2، ص 145 و...
تأییدی از نظر سید مرتضی
در تأیید کلام سید مرتضی ما عرض میکنیم که اگر چنین چیزی بگوییم معنایش این است که اصلا انسانها همان ذرات بوده اند و آنها همین الان هم باید در ما باشند و آن ذره عقل و شعور و ادراک هم داشته باشد، در صورتی که ما میدانیم چیزی که سبب درک انسان و در انسان دارای شعور است نفس مجرد انسان است، و مخصوصا به نظر صدرالمتألهین اصلا نفس انسان که دارای عقل و شعور و ادراک است از حرکت جوهری ماده حاصل میشود و نفس محصول عالی همین ماده است و لذا بچه در شکم مادر عقل و ادراک ندارد، اول حواس ظاهری در او پیدا میشود و بعد حواس باطنی و بتدریج میرسد به مرحله تجرد که آن موقع دارای عقل میشود، و ادراک و حرکت کار نفس است که محصول ماده