در این مورد سه صورت فرض میشود: یا خدا از همه آنها عهد و پیمان میگیرد، چنانچه مفاد این آیه است، بنابراین بر همه آنها حجت تمام است. صورت دوم این که خداوند از هیچ کدام عهد و پیمان نگرفته باشد که میگویند ما غافل بودیم. و در آخر این که اگر از پدران عهد و پیمان گرفته باشد و از فرزندان آنها عهد و پیمان نگرفته باشد، حجت خدا بر پدران تمام است ولی فرزندان آنها میتوانند بگویند ما از پدران خود تقلید کردیم.
ظاهر آیه این است که خداوند از پشت بنی آدم ذریه او را جدا کرد و عهد و پیمانی به ربوبیت خود از آنها گرفت و همه هم اقرار کردند، و ظاهر یک دسته از روایات هم این است که وقتی خداوند آدم را خلق کرد تمام اولاد آدم تا روز قیامت را به صورت خیلی ریز مثل مورچگان از پشت او جدا کرد، در نتیجه نمی شود گفت آنها را در عرض هم جدا کرد، برای این که فرزند آدم در پشت او و فرزند فرزند او در پشت پدر خود است، نتیجه این میشود که چند ذره از پشت آدم جدا شده باشد که اینها عبارت از اولاد بلاواسطه آدمند، بعد از آن ذرات ذراتی دیگر جدا شده باشند که اینها نوه های آدم هستند، و به این ترتیب میلیاردها ذره از پشت آدم جدا شده باشند، آن وقت خداوند به اولاد آدم خطاب کرد و فرمود: (الست بربکم) آیا من پروردگار شما نیستم ؟ آنها گفتند بلی، خداوند متعال گفت: این که از شما اقرار میگیرم برای این است که روز قیامت نگویید ما خبر نداشتیم و غافل بودیم.
بسیاری این قول را قبول کرده و به ظاهر این روایات عمل کرده اند، ولی این قول مورد اشکال واقع شده است و بسیاری از بزرگان و از جمله سید مرتضی (ره) در کتاب "غرر و درر" در تفسیر آیه ذر میفرماید: این احتمال به نظر ما درست نیست، بعضی که بصیرت ندارند گمان کردند که تأویل این آیه این است که خدا ذره هایی را از پشت آدم بیرون آورد و از آنها به معرفت خود اقرار گرفت و بعد آنها را برگرداند به پشت آدم، اولا گفته آقایان خلاف ظاهر قرآن است زیرا خدا میفرماید: