میدهند، و لذا میبینیم فقها فرموده اند: در نکاح دائم اگر اصلا مهر هم ذکر نشود عقد صحیح است. اما در معامله که یک چیزی را آدم میخواهد بخرد یا بفروشد، اگر پولش را معین نکند معامله باطل است؛ پس اگر در ازدواج مسأله خرید و فروش بود باید عقد بی مهر باطل باشد، که میبینیم باطل نیست، ولی در متعه یعنی در ازدواج موقت مهر جزء رکن عقد است، در ازدواج موقت باید هم مهر معین بشود و هم مدت، و باید مدت خیلی دقیق معین بشود، مثلا یک روز، یک ماه، یک سال و یا ده سال، اما در ازدواج دائم که اساس زناشویی و همسری و زندگی است - ازدواج موقت یک امر ضروری در شرایط غیر عادی است - مهر رکن نیست، و در حقیقت این مهر یک احترامی است به دختر، و یک پیش کشی است که به او میدهند، و بدون آن هم عقد صحیح است، منتها بعد از انجام عمل زناشویی مهرالمثل را دختر طلبکار میشود، حالا اگر بخواهد نگیرد میتواند، منظور این است که مهر رکن عقد به حساب نمی آید.
بنابراین در مهر نباید سخت گیری کرد، مگر این که انسان به دلایلی به پسر اطمینان نداشته باشد و بخواهد به اصطلاح با این کار ریش پسر را گرو داشته باشد که این مسأله دیگری است، گرچه در بسیاری موارد هم کارساز نیست.
در اینجا تذکر این نکته لازم است که داشتیم نهج البلاغه میخواندیم و در ذهن من هم نبود که مسأله ازدواج را مطرح کنم، اما از عبارت "و تناسل الذریة" کم کم وارد مسأله ازدواج شدیم.
خدای تبارک و تعالی آدم را از بهشت آورد به این دنیایی که "دار البلیة" خانه امتحان و آزمایش است، "و تناسل الذریة" و خانه توالد و زادن اولاد و نوه و نتیجه است، دنیای زاد و ولد است. این تناسل ذریه هم خودش یکی از بزرگترین امتحانهاست و یکی از راههای امتحان همین است.
اگر شما چند تا دختر و چند تا پسر داشته باشید و اینها را خوب تربیت