"لقاء جنود خدا" را نمی تواند درک کند، آدم یعنی قوه عاقله میتواند به خدا برسد و در دریای معارف غرق شود، اما قوه واهمه نمی تواند آن را درک کند. قوه واهمه فقط لذایذ و متاع دنیا و امور پست را میبیند، پس شیطان سمبل قوه واهمه و آن قوایی است که از قوه واهمه فرمان میبرند و شما را از بهشت معرفت حق باز میدارند؛ و این که در روایت است که شیطان گفت: من مسلط باشم بر بنی آدم و مانند خون در رگ و ریشه آنها جریان داشته باشم بحارالانوار، ج 11، ص 141 همین قوه واهمه است که بر شما مسلط است و همیشه شما را وسوسه میکند، آن وقت خدای تبارک و تعالی فرمود: آنهایی که بندگان من هستند تسلیم تو نمی شوند؛سوره حجر، آیه 42 یعنی اگر کسی بنده خدا باشد فرمان قوه واهمه را نمی برد و عقل او را به مرتبه بالا میرساند.
این که شیطان گفت: من از آتش خلق شده ام و آدم از گل درست شده است، برای این که قوه عاقله ما با این که از مرتبه عقل است از همین خاک خلق شده است. همین طور که در فلسفه مرحوم صدرالمتألهین آمده که چنین نیست که انسان از خاک باشد و یک نفس مجرد و عقلی هم از خارج به آن متصل کنند، بلکه نفس محصول عالی همین ماده است که ماده در اثر حرکت جوهری و تکاملی به سرحد عقل رسیده، یعنی نطفه در اثر تکامل عقل شده است.اسفار، ج 8، ص 330
این که شیطان از آتش است به این معناست که قوه واهمه از روح بخاری است، چون میگویند در خون انسان یک روح بخاری وجود دارد که از آن به آتش تعبیر شده است، و اگر آن روح بخاری در رگ و ریشه انسان نباشد قوای انسان از کار میافتد؛ پس شیطان از آتش است، یعنی همین که قوه واهمه با آن روح بخاری ارتباط دارد.