تشریح نظریه سمبلیک بودن داستان حضرت آدم (ع)
با این پنج مقدمه اگر بخواهیم جنبه سمبلیک بودن داستان حضرت آدم را بگوییم به این صورت است: مراد از آدم در این داستان نفس ناطقه انسانی یعنی قوه عاقله اوست که انسانیت انسان به آن وابسته است. پس آدم یعنی قوه عاقله و قوه تمیز و آن که ادراک کلیات میکند و میتواند با خدا ارتباط داشته باشد و میتواند به مرحله کمال برسد و فانی فی الله شود و به مرحله لقاءالله برسد؛یا این که در توصیف داستان حضرت آدم بگوییم شخصیت آدم شخصیت حقیقی و خارجی بوده و اشاره به فرد خاصی است، اما بقیه حوادث جنبه رمزی و سمبلیک دارد؛ یعنی منظور از خوردن و شجره و سجده و سخن گفتن آدم با ملائکه و ملائکه با خداوند همگی سمبلیک است، و از این مفاهیم معانی بلند در ورای الفاظ محسوس مقصود بوده است. و مقصود از بهشت همان بهشت معنی است که غرق شدن در دریای معرفت حق و موجودات غیبی است. پس مراد از آدم آن مرحله کامل انسانی است که مرحله قوه عاقله باشد، و مراد از بهشت بهشت معنوی است که بهشت لقاءالله باشد.
مراد از ملائکه در این داستان قوایی است که در عالم و در انسان وجود دارد، ملائکة الله یعنی قوای این عالم. خدا به همه نیروهای این عالم از جمله نیروهایی که در وجود خود انسان هست دستور داده که مطیع انسان باشند، و سجده ملائکه به معنی اطاعت کردن و رام بودن این نیروها برای انسان است، از جمله نیروها همین نیروهایی است که در خودمان میباشد، مانند حواس ظاهری و حواس باطنی و... قوه مدرکه، قوه محرکه و... اینها همه مأمورند که مطیع قوه عاقله باشند، یعنی خدا دستور داده که عقل انسان بایستی فرمانده باشد، و چشم که قوه باصره است زیر فرمان عقل باشد، گوش که قوه سامعه است زیر فرمان عقل باشد و... همین طور که قرآن میگوید ملائکه همه سجده کردند، یعنی تمام قوای شما مطیع قوه عاقله شما