صفحه ۳۸۰

تشریح نظریه سمبلیک بودن داستان حضرت آدم (ع)

با این پنج مقدمه اگر بخواهیم جنبه سمبلیک بودن داستان حضرت آدم را بگوییم به این صورت است: مراد از آدم در این داستان نفس ناطقه انسانی یعنی قوه عاقله اوست که انسانیت انسان به آن وابسته است. پس آدم یعنی قوه عاقله و قوه تمیز و آن که ادراک کلیات می‎کند و می‎تواند با خدا ارتباط داشته باشد و می‎تواند به مرحله کمال برسد و فانی فی الله شود و به مرحله لقاءالله برسد؛یا این که در توصیف داستان حضرت آدم بگوییم شخصیت آدم شخصیت حقیقی و خارجی بوده و اشاره به فرد خاصی است، اما بقیه حوادث جنبه رمزی و سمبلیک دارد؛ یعنی منظور از خوردن و شجره و سجده و سخن گفتن آدم با ملائکه و ملائکه با خداوند همگی سمبلیک است، و از این مفاهیم معانی بلند در ورای الفاظ محسوس مقصود بوده است. و مقصود از بهشت همان بهشت معنی است که غرق شدن در دریای معرفت حق و موجودات غیبی است. پس مراد از آدم آن مرحله کامل انسانی است که مرحله قوه عاقله باشد، و مراد از بهشت بهشت معنوی است که بهشت لقاءالله باشد.

مراد از ملائکه در این داستان قوایی است که در عالم و در انسان وجود دارد، ملائکة الله یعنی قوای این عالم. خدا به همه نیروهای این عالم از جمله نیروهایی که در وجود خود انسان هست دستور داده که مطیع انسان باشند، و سجده ملائکه به معنی اطاعت کردن و رام بودن این نیروها برای انسان است، از جمله نیروها همین نیروهایی است که در خودمان می‎باشد، مانند حواس ظاهری و حواس باطنی و... قوه مدرکه، قوه محرکه و... اینها همه مأمورند که مطیع قوه عاقله باشند، یعنی خدا دستور داده که عقل انسان بایستی فرمانده باشد، و چشم که قوه باصره است زیر فرمان عقل باشد، گوش که قوه سامعه است زیر فرمان عقل باشد و... همین طور که قرآن می‎گوید ملائکه همه سجده کردند، یعنی تمام قوای شما مطیع قوه عاقله شما

ناوبری کتاب