که شیطان جزء ملائکه بوده، زیرا ظاهر استثناء این است که متصل باشد، یعنی مستثنی جزء مستثنی منه و از جنس آن باشد، ولی از این ظاهر باید دست برداشت؛ زیرا اولا ساختمان وجودی ملائکه طوری است که اصلا معصیت نمی کنند و لذا مسأله ثواب و عقاب هم در مورد ملائکه وجود ندارد؛ زیرا ثواب و عقاب مربوط به موجودی است که به حسب ساختمان وجودی دارای شهوت و غضب است و میتواند به اختیار خود گناه کند یا اطاعت نماید، و قرآن در مورد ملائکه میفرماید: (لایعصون الله ما أمرهم)سوره تحریم، آیه 6 ملائکه هیچ گاه دستورات الهی را عصیان نمی کنند و از او نافرمانی ندارند.
ثانیا صریح آیه شریفه (کان من الجن ففسق عن أمر ربه)سوره کهف، آیه 50 شیطان از نوع جن بود و از دستور پروردگارش سرپیچی نمود، این است که شیطان از جنس جن بوده، و از قرآن به خوبی استفاده میشود که جن و ملائکه و انسان سه نوع موجود مختلف و متمایز میباشند.
ثالثا از روایات زیادی استفاده میشود که شیطان رهبر قوم خودش بوده که آنها جن بودند و به دلیل عصیان پروردگار هلاک شدند، ولی شیطان که آن موقع مطیع پروردگار بود ارتقاء درجه داده شد و داخل جمع ملائکه شد و آنها خیال میکردند از جنس خودشان است، و پس از جریان حضرت آدم و سجده نکردن شیطان سر او فاش شد و معلوم شد که از جنس ملائکه که مطیع خدا هستند نیست.تفسیر علی بن ابراهیم، ج 1، ص 36؛ و منهاج البراعة، ج 2، ص 69 به بعد
لذا باید گفت استثناء مذکور در آیه: (فسجد الملائکة کلهم اجمعون، الا ابلیس)سوره حجر، آیات 30 و 31 منقطع است؛ یعنی مستثنی جزء مستثنی منه و از جنس آن نیست، ولی