صفحه ۳۵۴

می‎خواهم در عوض آن خدمت، خدمت بزرگی به تو بکنم، سه چیز را تذکر می‎دهم اینها را همیشه در نظر داشته باش: "ایاک و الکبر، و ایاک و الحرص، و ایاک و الحسد" از کبر و حرص و حسد اجتناب کن، سپس گفت:

اول: "الکبر هو الذی حملنی علی ترک السجود لادم" کبر و خودبینی مرا وادار کرد که زیر بار سجده به آدم نرفتم و او را سجده نکردم، در نتیجه مطرود رحمت حق شدم.

در اینجا یک نکته را تذکر دهم: اگر من و شما وارد مجلسی شدیم و نرفتیم بالای آن مجلس بنشینیم و همان پایین نشستیم اما توی دلمان باشد که مقام ما آن بالاست ولی برای این که تواضع کرده باشیم اینجا نشستیم، ما هم متکبر هستیم، متکبر یعنی آن که خودش را بزرگ می‎بیند. مگر ما کی هستیم و چی داریم که خودمان را بزرگ ببینیم ؟ اگر هم کمالی داریم از خداوند است. از کجا که خدای نکرده ما "بلعم باعور" نشویم که یک عمر تحصیل علم داشت و عبادت هم کرد و زهد هم داشت سرانجام "بلعم باعور" از آب در آمد. چه بسا کسانی که ما آنها را پایین می‎دانیم و آنان با خدا راز و نیازی داشته باشند، اخلاص و صفا و نورانیتی داشته باشند که ما نداشته باشیم، اگر هم درس خوانده ایم و چیزی می‎دانیم اینها کمال نیست یک مشت لفظ است؛ اگر ما را به خدا نزدیک کند و خودپسندی را از ما بگیرد و فانی ذات حق شویم آن وقت کمال است.

دوم: شیطان گفت "ایاک و الحرص" از حرص بپرهیز و مواظب باش حریص نشوی، چرا؟ برای این که خدا در بهشت همه میوه ها را در اختیار آدم گذاشت و فقط به او گفت که تو از این درخت اجتناب کن. اما حرصی که در او بود باعث شد که از آن درخت بخورد و مطرود خدا شود. البته بعد توبه کرد و توبه اش قبول شد، ولی رفتنش به بهشت به قیامت موکول شد.

واقعا مسأله حرص مال و مقام مسأله مهمی است، چه بسا افرادی که از

ناوبری کتاب