فراموشی نبود امکان زندگی نبود.
ذهن هم به قوه مدرکه گفته میشود و هم به خود ادراکات. اگر به قوه مدرکه گفته شود یعنی آن نیروی درک کننده ای که در انسان هست، و تعدد در آن فرض نمی شود؛ اما اگر در یک انسان گفتیم ذهنها، منظور ادراکات اوست. "اذهان" جمع "ذهن" است، و مراد از اذهان در اینجا خود ادراکات است. ممکن است منظور از اذهان ادراکاتی باشد که انسان آنها را جولان میدهد، و ممکن است که مراد قوای مدرکه انسان باشد؛ زیرا قوه مدرکه مراحلی دارد.
حواس ظاهری و حواس باطنی
گفته اند که ما پنج قوه مدرکه ظاهری داریم: لامسه، سامعه، شامه، باصره و ذائقه. این پنج حس که ظاهر هستند پنج مدرک هستند و در حقیقت پنج ذهن هستند که به آنها حواس ظاهری میگویند.
حواس باطنی هم داریم که فلاسفه آنها را نیز پنج قسم ذکر کرده اندبرای مطالعه پیرامون حواس باطنی به اسفار، ج 8، ص 205 و صفحات بعد آن؛ و همچنین شرح ابن میثم، ج 1، ص 183 رجوع شود. که در اینجا اجمالا ذکر میکنم، صورتهایی که انسان آنها را با پنج حس ظاهر درک میکند در نفس انسان باقی است و انسان میتواند آنها را تجدید ادراک کند، مثلا شما یک چیز را با چشم خود دیده اید بعد که از آن غایب میشوید باز گاهی اوقات آن را تصور و ادراک میکنید، برای مثال شما شهر قم را دیده اید ولی حالا که در قم نیستید وقتی به فکر آن میافتید آن را ادراک میکنید، چیزهایی که مربوط به قوای لامسه یا شامه یا ذائقه و یا سامعه باشند نیز همین طورند.
پس مجموع این صورتهایی که به وسیله پنج حس ظاهر ادراک میشوند، چون برای انسان باقی است بعدا نسبت به آنها تجدید ادراک میشود، به آن قوه ای که