صفحه ۳۱۳

فراموشی نبود امکان زندگی نبود.

ذهن هم به قوه مدرکه گفته می‎شود و هم به خود ادراکات. اگر به قوه مدرکه گفته شود یعنی آن نیروی درک کننده ای که در انسان هست، و تعدد در آن فرض نمی شود؛ اما اگر در یک انسان گفتیم ذهنها، منظور ادراکات اوست. "اذهان" جمع "ذهن" است، و مراد از اذهان در اینجا خود ادراکات است. ممکن است منظور از اذهان ادراکاتی باشد که انسان آنها را جولان می‎دهد، و ممکن است که مراد قوای مدرکه انسان باشد؛ زیرا قوه مدرکه مراحلی دارد.

حواس ظاهری و حواس باطنی

گفته اند که ما پنج قوه مدرکه ظاهری داریم: لامسه، سامعه، شامه، باصره و ذائقه. این پنج حس که ظاهر هستند پنج مدرک هستند و در حقیقت پنج ذهن هستند که به آنها حواس ظاهری می‎گویند.

حواس باطنی هم داریم که فلاسفه آنها را نیز پنج قسم ذکر کرده اندبرای مطالعه پیرامون حواس باطنی به اسفار، ج 8، ص 205 و صفحات بعد آن؛ و همچنین شرح ابن میثم، ج 1، ص 183 رجوع شود. که در اینجا اجمالا ذکر می‎کنم، صورتهایی که انسان آنها را با پنج حس ظاهر درک می‎کند در نفس انسان باقی است و انسان می‎تواند آنها را تجدید ادراک کند، مثلا شما یک چیز را با چشم خود دیده اید بعد که از آن غایب می‎شوید باز گاهی اوقات آن را تصور و ادراک می‎کنید، برای مثال شما شهر قم را دیده اید ولی حالا که در قم نیستید وقتی به فکر آن می‎افتید آن را ادراک می‎کنید، چیزهایی که مربوط به قوای لامسه یا شامه یا ذائقه و یا سامعه باشند نیز همین طورند.

پس مجموع این صورتهایی که به وسیله پنج حس ظاهر ادراک می‎شوند، چون برای انسان باقی است بعدا نسبت به آنها تجدید ادراک می‎شود، به آن قوه ای که

ناوبری کتاب