کالبد جریان یابد؛ منظور این است که خدا وقتی روح را در آدم ایجاد کرد، چنین نبود که در یک نقطه خاصی باشد، روح و جان وقتی که در کالبد وارد شود در همه جا هست.
آراء فلاسفه در مورد روح
در مسأله روح سابقا بحثی داشتیم که عده ای از فلاسفه عقیده داشتند که روح "روحانیة الحدوث و روحانیة البقاء" است، یعنی از همان اول که ایجاد میشود مجرد است و تا آخر هم مجرد باقی میماند؛ عده ای دیگر میگفتند: روح "جسمانیة الحدوث و جسمانیة البقاء" است، یعنی از آغاز ایجاد شدن جسم است و تا آخر هم جسم باقی میماند و میگفتند: روح، جسم لطیفی است مثل روغن که در کنجد است. ولی مرحوم صدرالمتألهین بر این عقیده بود که روح "جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء"اسفار، ج 8، ص 347 است، یعنی روح محصول عالی ماده است منتها به مرحله تجرد میرسد و همین ماده در اثر تکامل، اولین مرحله تجرد را پیدا میکند و بتدریج در تجرد کامل تر میشود تا وقتی که مجرد کامل شود و از بدن جدا گردد؛ مانند وقتی که میوه میرسد و از درخت جدا میگردد. مرگ طبیعی انسان به همین است که روح که میوه رسیده بدن است از آن جدا میشود. ایشان عقیده شان این است که همین ماده در اثر تکامل تلطیف میشود و بعد به صورت تجرد درمی آید، نظیر آبی که گل آلود است و پس از نشستن گلها کاملا صاف میشود؛ بچه ای که در شکم مادر است در اثر تکامل وقتی به چهار ماه رسید، نخستین مرحله تجردی که در او پیدا میشود حس لامسه است و حالت انقباض و انبساط پیدا میکند، کم کم سایر حواس ظاهری در او پیدا میشود، بعد نوبت به