مسنون) خداوند به ملائکه فرمود من خلق کننده هستم یک بشری را از صلصال، گل سفت شده صدادار؛ (من حماء مسنون) از گل متغیر و تیره و یا صیقلی داده شده. (فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین)سوره حجر، آیات 28 و 29 پس وقتی خلقت او تمام شد و در آن از روح خودم نفخ کردم به او سجده کنید. این معنا با همان عبارت نهج البلاغه جور میآید که خدا از گل سفت شده انسان را خلق کرد، و هیچ کدام ما از گل سفت شده نیستیم، پس از این که خدا میگوید: "من یک بشری را از گل سفت شده خلق میکنم و وقتی آن را درست کردم در آن نفخ روح میکنم، بعد از آن شما بیفتید و برای او سجده کنید" با آدم ابوالبشر مناسب است، زیرا در خلقت آدم ابوالبشر مسأله نطفه و علقه مطرح نیست؛ و این آیه اخیر با عبارت نهج البلاغه جور میآید، و این عبارت صریح در این معناست که حضرت علی (ع) نظریه داروین را قبول نداشته و قائل به فیکزیسم بوده، یعنی نوع انسان را یک نوع ثابت و مستقلی دانسته که خاک و آب مخلوط و گل شد و به صورت یک انسان در آمد سپس مدتی ماند و در آن نفخ روح شد.
چرا جسد حضرت آدم مدتی ماند و سپس در آن نفخ روح شد؟
در این مورد ممکن است گفته شود برای این که ملائکه مدتی به آن نگاه کنند و به نظرشان یک موجود متشابه باشد نظیر آیات متشابه، و قهرا وقتی امر به سجده کردن میآید در نفوس آنان تأثیر بیشتری دارد.
ولی ظاهرا نکته اصلی این است که خداوند متعال خواسته این موجودی که از گل درست شده است استعداد نفخ روح پیدا کند. مانند نطفه که در رحم مادر حرکت میکند و در مدت چهار ماه مستعد برای نفخ روح میشود. نفخ روح یک وقت در رحم مادر است و یک وقت هم در رحم عالم طبیعت است. یک وقت