معنای "سبحان" قبلا گفته شد. "حزن الارض" یعنی زمینی که سنگلاخ و کوهستانی است مانند تپه ها، "سهل" در مقابل آن زمین هموار را میگویند، "من حزن الارض" یعنی از زمینهای سنگلاخ "و سهلها" یعنی از زمینهای غیر سنگلاخ که هموار است؛ و "عذب" یعنی زمینهایی که پاک است و قابلیت کشت و زرع را دارد، در مقابل زمین "سبخ" یعنی شوره زار که استعداد کشت و زرع ندارد. پس خداوند تبارک و تعالی از زمینهای مختلف سنگلاخ، هموار، قابل کشت، و زمین شوره زار خاک جمع کرد.
"تربة سنها بالماء حتی خلصت"
(خاکی که آن را با آب مخلوط کرد تا این که گل خالص شد.)
یک معنای "سن" ریختن است، "سنها بالماء حتی خلصت" یعنی آب روی آن ریخت تا این که خالص شد؛ و معنای دیگر "سن" صیقلی کردن و نرم کردن میباشد، ممکن است که عبارت "سنها بالماء" به این معنا باشد که به وسیله آب آن را خالص و نرم کرده باشد؛ زیرا آن خاک شاید مثلا کاه و شن و سنگ و چوب لابلایش بوده است، آن ناخالصی ها را از آن جدا کرد تا با خاک خالص و آب خالص یک موجود خالص و نرمی شد، چون میخواهد از آن انسان به وجود آید باید یک موجود نرم و خالصی باشد.
در بعضی نسخه ها به جای "خلصت" "خضلت" آمده، یعنی تا این که آن خاک کاملا مرطوب شد، و شاید این تعبیر بهتر باشد.
"و لاطها بالبلة حتی لزبت"
(و مخلوط کرد آن خاک را با تری، تا یک موجود چسبنده ای شد.)
"فجبل منها صورة ذات أحناء و وصول و أعضاء و فصول"
(پس خدا از این خاکی که گل شد صورتی را خلق کرد که دارای اعضای کج و منعطف و وصل و فصل است.)