صفحه ۲۸۵

به همه عالم احاطه دارند، و علت این که اینها روز قیامت هشت تا می‎شوند برای این است که آن عالم که دارای بهشت و جهنم می‎باشد وسیع تر از این عالم است.

"و المناسبة لقوائم العرش أکتافهم"

(و شانه های اینها با قائمه های عرش مناسب است.)

گویا تخت خداوند چهار پایه دارد، حالا واقعا تخت نیست که خدا روی آن نشسته باشد. این تعبیر کنایه از قدرت و تسلط خداست؛ بعضی از اهل سنت مثل بعضی حنبلی ها که نوعا به ظواهر الفاظ قرآن عمل می‎کردند، خدا را جسم می‎دانستند و می‎گفتند که قرآن می‎گوید: (الرحمن علی العرش استوی) پس معلوم می‎شود خدا تخت دارد، به اینها می‎گفتند "مجسمه"؛ ولی ما خدا را جسم نمی دانیم. پس عرش خدا یعنی مرکز علم و قدرت خدا که همه عالم است.مرحوم علامه طباطبایی در المیزان، ج 8، ص 153 تا 172 بحث مفصلی پیرامون معنای عرش دارد و پس از آن برخی روایات را در این باره بیان می‎کند.

"ناکسة دونه أبصارهم"

(در مقابل عرش خدا چشمهایشان را پایین انداخته اند.)

کنایه از خضوع آنهاست، یعنی هیچ گاه در مقابل خداوند گردن کشی نمی کنند.

"متلفعون تحته باجنحتهم"

(زیر عرش خدا با بالشان خودشان را پوشانده اند.)

شاید مقصود از بال همان جسم مثالی باشد، و شاید هم وسیله ای را که باعث نیروی آنها می‎شود به "اجنحة" تعبیر کرده است. در هر صورت ظاهر عبارت این است که اینها در مقابل خدا طغیان ندارند. "متلفع"اند مثل آدمی که زیر لحاف می‎رود و آن را به خود می‎کشد.

ناوبری کتاب