نیز قبل از رنسانس به آن خیلی اهمیت میدادند، اعتقاد بر این بود که نه آسمان مانند پوسته های پیاز روی هم بدون این که بین آنها فاصله ای باشد وجود دارد، هفت تا از آنها مربوط به سیارات هفت گانه است که از جمله آنهاست خورشید و ماه، یکی را هم فلک بروج مینامیدند و میگفتند که ستاره های ثابت در آن فلک ثوابت یا بروج قرار دارند، و به یک فلک دیگر که فلک الافلاک یا فلک اطلس نام داشت نیز قائل بودند. بر خلاف این نظریه حضرت علی (ع) میفرماید که بین آسمانها فاصله است. حالا منظور از هفت آسمان چیست ؟ در درس پیش عرض کردم ممکن است مقصود هفت مرتبه و یا هفت قسمت از منظومه شمسی و کهکشانهایی که در این جو هست باشد، و بین آنها فاصله هایی وجود دارد که در بعضی روایات است منهاج البراعة، ج 1، ص 402 که بین آنها پانصد سال راه از سالهای آخرت است. (و شاید منظور این است که فاصله زیاد است).
اگر از سالهای آخرت باشد در آن صورت هر روزی از آن به اندازه هزار سال است، قرآن میفرماید: (ان یوما عند ربک کألف سنة مما تعدون)سوره حج، آیه 47 یک روز نزد پروردگار تو به اندازه هزار سال است. خلاصه بین آسمانها فاصله زیاد است، برخلاف هیأت بطلمیوس که میگفت این آسمانها به هم چسبیده است و بین آنها هیچ خلا نیست، در اینجا حضرت میفرماید:
"ثم فتق مابین السماوات العلا، فملا هن أطوارا من ملائکته"
(سپس خداوند بین آسمانهای بالا فاصله و شکاف قرار داد، پس این فاصله ها را از ملائکه پر نمود.)
در خلقت ملائکه حرفهای زیادی وجود دارد، که در اینجا مختصری از آن را بیان میکنیم.