"و لا دسار ینظمها"
(و چنین نیست که اینها را به هم میخکوبی کرده باشند تا منظم باشند.)
مثلا یک کشتی برای این که اجزائش را به هم متصل کنند میخ کوبی میشود. "و لا دسار ینظمها" و نه میخی که منظمش کند. "دسار" هم به معنی میخ است و هم به معنی آن نخهایی که اجزای کشتی را گاهی اوقات به وسیله آنها به هم میبندند. به هرحال احتیاج به طناب و میخ ندارند برای تنظیم و قرار گرفتن در مدار خاص.
"ثم زینها بزینة الکواکب"
(سپس خداوند این آسمانها را زینت داد به زینت ستاره ها.)
در اینجا معلوم شد که این آسمانها را حضرت غیر از ستاره ها گرفته اند، یعنی یک جو بالایی یا فضایی که خلاصه ستاره ها در آن قسمت قرار دارند.
"و ضیاء الثواقب"
(و نورهای سوراخ کننده.)
"ثقب" معنایش سوراخ است. و چون نور جو را سوراخ میکند و پایین میآید لذا به ستاره میگویند ثاقب؛ (النجم الثاقب)سوره طارق، آیه 3 یعنی ستاره ای که نورش فضا را سوراخ میکند و به شما میرسد.
"و أجری فیها سراجا مستطیرا"
(و به جریان انداخت در آسمانها یا در جو بالا چراغی را که نورش پراکنده میشود.)
"مستطیر" از ماده "طیر" و از باب استفعال است، "طیر" به معنی پرنده است. مثل این که نور خورشید پرنده است و به همه طرف میرود. پس "سراجا مستطیرا" منظور خورشید است.
"و قمرا منیرا"
(و ماهی را که نور دهنده است.)