صفحه ۲۶۴

خیلی متراکم بود کف پیدا کرد، یعنی سرانجام کف بالا آمد و به اصطلاح آن آب کف انداخت. "رمی" به معنی انداختن است. اگر ملاحظه فرموده باشید پهلوی آبشارها آب خیلی با فشار می‎آید و گاهی اوقات تکه هایی از کفها از آب جدا می‎شود و این با نظریه جدید که اقمار منظومه شمسی را تکه های جدا شده می‎داند تطبیق می‎کند.

"فرفعه فی هواء منفتق"

(پس آن کفها را در هوای فراخ بالا برد.)

در اینجا ظاهر نهج البلاغه این است که خود این کف بالا رفت و به صورت آسمانها در آمد، ولی از عبارت دیگری که از حضرت امیر(ع) است و از روایت امام باقر(ع) و از تورات - چنانچه گذشت - استفاده می‎شود که از لابلای کف بخارهایی در آمد و آن بخارها آسمان شد.

روایت امام باقر(ع) دارد که: "فخرج من ذلک الموج و الزبد دخان ساطع من وسطه من غیر نار فخلق منه السماء" از میان موج و کف دودی ساطع شد که از آتش نبود، پس خلق نمود از آن دود آسمان را.

در اینجا اشکال نگیرید که هوا بر حسب اصطلاح فارسی ما جسمی است مرکب از ازت و اکسیژن، زیرا هوا در لغت به معنای جو یعنی فضاست. در المنجد هوا را این طور معنا می‎کند: "الهوی" جمعه "اهویة": "الجو"؛ و بعد هم می‎گوید: "الشئ الخالی"؛ چیز خالی را هم هوا می‎گویند و فضا چون خالی است به آن هوا می‎گویند، بعد می‎گوید: "و یطلق الهوا علی السیال الذی نستنشقه" گاهی اوقات به آن چیز سیال که ما استنشاق می‎کنیم که از ازت و اکسیژن ترکیب شده هوا می‎گویند. اصطلاحی که ما در فارسی داریم یک معنای مجازی است. چون این هوایی که ما استنشاق می‎کنیم در فضا قرار گرفته است به علاقه حال و محل به خود آن هم می‎گوییم هوا.

ناوبری کتاب