خیلی متراکم بود کف پیدا کرد، یعنی سرانجام کف بالا آمد و به اصطلاح آن آب کف انداخت. "رمی" به معنی انداختن است. اگر ملاحظه فرموده باشید پهلوی آبشارها آب خیلی با فشار میآید و گاهی اوقات تکه هایی از کفها از آب جدا میشود و این با نظریه جدید که اقمار منظومه شمسی را تکه های جدا شده میداند تطبیق میکند.
"فرفعه فی هواء منفتق"
(پس آن کفها را در هوای فراخ بالا برد.)
در اینجا ظاهر نهج البلاغه این است که خود این کف بالا رفت و به صورت آسمانها در آمد، ولی از عبارت دیگری که از حضرت امیر(ع) است و از روایت امام باقر(ع) و از تورات - چنانچه گذشت - استفاده میشود که از لابلای کف بخارهایی در آمد و آن بخارها آسمان شد.
روایت امام باقر(ع) دارد که: "فخرج من ذلک الموج و الزبد دخان ساطع من وسطه من غیر نار فخلق منه السماء" از میان موج و کف دودی ساطع شد که از آتش نبود، پس خلق نمود از آن دود آسمان را.
در اینجا اشکال نگیرید که هوا بر حسب اصطلاح فارسی ما جسمی است مرکب از ازت و اکسیژن، زیرا هوا در لغت به معنای جو یعنی فضاست. در المنجد هوا را این طور معنا میکند: "الهوی" جمعه "اهویة": "الجو"؛ و بعد هم میگوید: "الشئ الخالی"؛ چیز خالی را هم هوا میگویند و فضا چون خالی است به آن هوا میگویند، بعد میگوید: "و یطلق الهوا علی السیال الذی نستنشقه" گاهی اوقات به آن چیز سیال که ما استنشاق میکنیم که از ازت و اکسیژن ترکیب شده هوا میگویند. اصطلاحی که ما در فارسی داریم یک معنای مجازی است. چون این هوایی که ما استنشاق میکنیم در فضا قرار گرفته است به علاقه حال و محل به خود آن هم میگوییم هوا.