خودش شعری را سرود "انشاء" میگویند، ولی اگر شعر دیگری را خواند به آن "انشاد" میگویند.
"سبحان" مصدر باب تفعیل است و فعل آن که "سبحت" است همیشه حذف میشود، یعنی تسبیح کردم یا میکنم خدا را آن جور تسبیحی که لایق ذات و شأن اوست. - در "سبحانه" در حقیقت خدا را غایب فرض میکنیم، یعنی تسبیح میکنیم آن طور تسبیحی که لایق اوست - بادی را از کتم عدم به عرصه وجود آورد و وزش این باد را عقیم قرار داد.
"اعتقم" و "اعقم" هر دو جور خوانده شده است، اگر "اعتقم" باشد فعل لازم است، یعنی عقیم است، و اگر "اعقم" باشد فعل متعدی است، یعنی خدا آن را عقیم نمود. و "مهب" به معنای مصدری یا اسم زمان و مکان میباشد، و اینجا به معنای مصدری یعنی وزش است. در قرآن است که: (و ارسلنا الریاح لواقح)سوره حجر، آیه 22 و بادها را ما فرستادیم در حالی که آبستن کننده هستند.
البته در "لواقح" دو احتمال وجود دارد که هر دو بر حسب لغت صحیح است: یک معنی این است که بادها آبستن کننده درختها میباشند، و دیگر این که خود بادها آبستن بارانند؛ همه بادها معمولا این دو حالت را دارند، ولی حضرت در اینجا میفرماید که این باد از آن بادها نیست، عقیم است و هیچ خاصیتی ندارد و خاصیتش فقط این است که آبها را به هم میزند.
"و أدام مربها"
(و خداوند این باد را آفرید تا پیاپی بوزد.)
"مرب" اسم مفعول از باب افعال است، و مصدر میمی و اسم زمان و مکان آن نیز بر همین وزن است، و اینجا به معنای مصدری یعنی ملازم بودن است. بادهای