مادی باز هم علتشان اراده حق است اما یک شرایط مادی دارند، و این مسأله ای که چطور معلول از علت انفکاک پیدا میکند در اینجا جوابش داده میشود. ما که معلول حق هستیم به شرایط مادی محتاجیم و شرایط مادی هم به حرکت احتیاج دارند و حرکت هم تدریجی است، و اراده حق تعالی علت تامه نیست بلکه مقتضی است و شرایط زمانی ماده از اجزای علت وجود میباشند. باید حرکت در مراتب مختلف ماده انجام شود تا تمام اجزای علت تامه وجود موجود مادی محقق شود. و لذا میگویند مادیات مسبوق به ماده و مدت میباشند و ماده حرکت و زمان میخواهد، و زمان میزان و مقدار حرکت است. پس نقص در "فاعل" که خدا باشد نیست، بلکه نقص در "قابل" است؛ یعنی ما که میخواهیم قبول فیض حق کنیم مشکل داریم؛ چون مادی هستیم و محدودیم، حرکتمان تدریجی و وجودمان ضعیف است، و ضعف ما به همین است که نمی توانیم ثابت بمانیم و وجودی لغزنده داریم.
یکی از مسائلی که در فلسفه خیلی مهم است و روی آن تکیه میشود ربط حادث به قدیم است. با توجه به این که صفات خداوند عین ذاتش میباشند و علت وجود ماست، ما که حادث هستیم چطور به قدیم مربوط میشویم ؟ در صورتی که معلول از علت تامه قابل انفکاک نیست. اگر علت تامه موجود شد معلول هم باید موجود شود. نمی شود ما آتش را روشن کنیم ولی آتش حرارت ندهد و بعد حرارت خود را بدهد، بلکه آتش علت حرارت است؛ یا چراغ که روشن میشود نورش همراه آن میباشد.
در جواب این اشکال که در فلسفه عنوان میکنند و در حقیقت بین معلول و علت فاصله ایجاد شده است میگویند: در موجودات مادی نقص در "قابل" است، در "فاعل" نقص نیست. علم و اراده و قدرت خدا ازلی است و خدا از ازل هم نسبت به ما اراده داشته، اصلا خدا اراده های مختلف ندارد. همه نظام موجود