صفحه ۲۳۴

مادی باز هم علتشان اراده حق است اما یک شرایط مادی دارند، و این مسأله ای که چطور معلول از علت انفکاک پیدا می‎کند در اینجا جوابش داده می‎شود. ما که معلول حق هستیم به شرایط مادی محتاجیم و شرایط مادی هم به حرکت احتیاج دارند و حرکت هم تدریجی است، و اراده حق تعالی علت تامه نیست بلکه مقتضی است و شرایط زمانی ماده از اجزای علت وجود می‎باشند. باید حرکت در مراتب مختلف ماده انجام شود تا تمام اجزای علت تامه وجود موجود مادی محقق شود. و لذا می‎گویند مادیات مسبوق به ماده و مدت می‎باشند و ماده حرکت و زمان می‎خواهد، و زمان میزان و مقدار حرکت است. پس نقص در "فاعل" که خدا باشد نیست، بلکه نقص در "قابل" است؛ یعنی ما که می‎خواهیم قبول فیض حق کنیم مشکل داریم؛ چون مادی هستیم و محدودیم، حرکتمان تدریجی و وجودمان ضعیف است، و ضعف ما به همین است که نمی توانیم ثابت بمانیم و وجودی لغزنده داریم.

یکی از مسائلی که در فلسفه خیلی مهم است و روی آن تکیه می‎شود ربط حادث به قدیم است. با توجه به این که صفات خداوند عین ذاتش می‎باشند و علت وجود ماست، ما که حادث هستیم چطور به قدیم مربوط می‎شویم ؟ در صورتی که معلول از علت تامه قابل انفکاک نیست. اگر علت تامه موجود شد معلول هم باید موجود شود. نمی شود ما آتش را روشن کنیم ولی آتش حرارت ندهد و بعد حرارت خود را بدهد، بلکه آتش علت حرارت است؛ یا چراغ که روشن می‎شود نورش همراه آن می‎باشد.

در جواب این اشکال که در فلسفه عنوان می‎کنند و در حقیقت بین معلول و علت فاصله ایجاد شده است می‎گویند: در موجودات مادی نقص در "قابل" است، در "فاعل" نقص نیست. علم و اراده و قدرت خدا ازلی است و خدا از ازل هم نسبت به ما اراده داشته، اصلا خدا اراده های مختلف ندارد. همه نظام موجود

ناوبری کتاب