صفحه ۲۲۵

ممکن است آن را بسازد، و ممکن است آن را با جهات دیگر مقایسه و از آن صرف نظر کند، یا پس از بررسی از آن کار دست بکشد؛ بالاخره انسان در ذهنش مضار و منافع کار را با هم مقایسه می‎کند، و در همین مرحله مقایسه منافع و مضار افعال است که نقش انبیا و دین روشن می‎شود. انسان چه بسا با توجه به یک آیه قرآن و روایت یا جمله ای که از یک واعظ شنیده و به عواقب کار خودش آگاه شده یک طرف را ترجیح می‎دهد، و یا در اثر رفیق بد و تبلیغات سوء طرف بد را انتخاب می‎کند؛ و بالاخره بعد از انتخاب تصمیم می‎گیرد و بعد از تصمیم حرکت می‎کند. مقدماتی چون تصور، تصدیق، شوق پیداکردن و مقایسه کردن منافع، مربوط به فاعلیت در عالم ماده است؛ اما خداوند این مقدمات را ندارد، اراده اش علت این عالم است و اراده هم عین ذاتش می‎باشد. چنین نیست که خدا نخست فکر کند که عالم را خلق کنم فایده اش چیست ؟ این جور چیزها حوادث است و خداوند محل حوادث نیست. اگر محل حوادث باشد حادث می‎شود، یعنی کمالاتی را ندارد و بعد پیدا می‎کند، زیرا ما که این تصورات را می‎کنیم کمالاتی برای نفسمان است و این کمالات کم کم حاصل می‎شود، پس ما محل حوادث هستیم، ولی خداوند در کارهایش فکر و مقایسه ندارد.

"و لا تجربة استفادها"

(و خداوند از هیچ تجربه ای استفاده نمی کند.)

انسانها همیشه در کارها از تجربه های دیگران استفاده می‎کنند و بعد فکر کرده و تصمیم می‎گیرند. مثل معروفی است که بنایی مشغول ساختن اطاقی بود، در حالی که چهار طرف را می‎چید و بالا می‎آمد کسی به او گفت استاد در این اطاق کجاست ؟ بنا گفت فراموش کرده ام که برای آن دری قرار دهم. این بنا از تجربه دیگران استفاده نکرده بود.

در مورد خداوند این طور نیست که قبلا خدایی یک چیزهایی را موجود کرده و

ناوبری کتاب