او همان علم ازلی اوست به موجودات، و نیازی به ابزار و آلت و شرایط مادی مانند دیدن و شنیدن ما ندارد.
روایتی از امام صادق (ع) در شرح نهج البلاغه خوئی به نقل از کلینی آمده است: شنیدم از امام صادق (ع) که میفرماید: "لم یزل الله عزوجل ربنا و العلم ذاته و لا معلوم"منهاج البراعة، ج 1، ص 348؛ و اصول کافی، ج 1، ص 107؛ برای آگاهی بیشتر از شرح روایت میتوان به شرح اصول کافی ملاصدرا، ص 274 مراجعه کرد. خداوند پیوسته پروردگار ما بوده است، و علم ذات خدا بود در آن وقتی که هنوز معلوماتی نبود؛ یعنی حتی وقتی که موجودات نبودند خدا به همه آنها علم داشت، این مسأله خیلی عمیق است.
نظر فلاسفه مشاء و اشراق نسبت به علم خداوند
فلاسفه مشاءدر فلسفه دو مشرب یا دو مکتب عمده وجود دارد: یکی مشائیین و دیگری اشراقیین. مثل ارسطو و ابن سینا وقتی نتوانستند تصور کنند که علم عین ذات خداست گفتند که خدا یک عالم علم دارد، نظیر این که ما یک صورت ذهنی در ذهنمان است مثل تصور این کتاب، که این تصور هم زائد بر ذات است هم وابسته به ذات است.
فلاسفه مشائی فکر میکردند خدا یک نقشه ای از این موجودات عالم در ذاتش هست، منتها فرق بین علم خدا و علم انسان در این است که علم ما علم انفعالی است، یعنی این موجودات وجود دارند و سپس از آنها نقشه ای در ذهن ما میآید؛ اما علم خدا علم فعلی است، اول نقشه دارد و از روی آن نقشه جهان هستی را موجود کرده است.شفای بوعلی سینا، مقاله هشتم، فصل هفتم (قسمت الهیات) ص 364؛ و اسفار، ج 6، ص 140 و 180و 189
ولی مرحوم صدرالمتألهین مسأله را خوب تحقیق کرده و گفته است: ذات