اگر انسان از بدن طبیعی جدا شد و در عالم برزخ و قیامت رفت، آن وقت دیگر تجرد نفس انسان خیلی قوی میشود، چنانکه مثلا در آنجا تصور مرغ بریان کرده بکنید پیش شما حاضر میشود، و لذا خالق میشوید چون مجرد از ماده شده اید.
فاعلیت الهی معنایش این است که یک چیزی را از نیستی محض به وجود بیاورد و مصداق کامل آن ذات باری تعالی است؛ چون خداوند به صرف اراده، تمام عالم را موجود کرده، و مصداق نازل آن هم که مقداری فهمش برای ما آسان باشد جان ماست، جان ما به همان اندازه ای که تجرد از ماده دارد به همان اندازه فاعلیت الهی دارد، یعنی میتواند ایجاد کند.
در روایت دارد که روز قیامت خداوند خطاب میکند به بنده که من تو را مثل خودم قرار دادم، من به اشیاء میگفتم: "کن فیکون"، یعنی من اراده میکردم یک چیزی موجود بشود موجود میشد، تو هم اگر اراده کنی چیزی را موجود میشود. یک وقت هم هست که در این عالم یک آدمی برای خودش یک نفس خبیثی درست کرده باشد که مناسبش مار و عقرب است، پس مار و عقرب را خود این آدم درست میکند، این بستگی دارد به این که خودش را چگونه ساخته باشد.
به هرحال فاعل الهی آن است که از نیستی محض چیزی را به وجود میآورد، این دیگر حرکت ندارد، شما همین طور که اینجا نشسته اید کوه طلایی تصور میکنید، این یک حرکت نیست. خدا "فاعل لا بمعنی الحرکات و الالة" است، فاعلیتش فاعلیت الهی است که به صرف اراده موجود میکند، نه مثل فاعل حرکت که بنا دست را حرکت میدهد و گچ و آجر را روی هم میگذارد، بنا به وسیله آلات و ابزار بنایی کار میکند، اما خدا این چنین نیست که به وسیله آلات کار کند، بلکه به صرف اراده موجود میکند، اگر گفته شود فاعلیت خدا به واسطه آلت است، باید پرسید این آلت را کی خلق کرده است ؟! اگر بگویید این آلت را خدا به وسیله یک آلت دیگر خلق کرده، لازمه آن تسلسل است؛ و اگر بگویید نه این آلت را