احاطه دارد بدن شما یک موجود مستقلی است، ولی عالم ماده همه مخلوق و جلوه خدا هستند، پس مسأله احاطه خدا بر عالم بالاتر از احاطه جان شما بر بدن شماست.
اگر بخواهیم احاطه خدا را به عالم مثال بزنیم مانند احاطه ای است که روح شما نسبت به تصوراتش دارد. شما الان که اینجا نشسته اید در ذهن خودتان یک باغ پر از گیلاس را تصور میکنید، این تصور ساخته و مخلوق ذهن شماست و در این رابطه ذهن و روح شما به این تصور احاطه دارد و حدوث و بقای این تصور هم وابسته به توجه شماست، چرا که تا شما توجه دارید این باغ گیلاس موجود است، ولی به محض این که ذهن شما روی مطلب دیگری رفت تصور باغ پر از گیلاس تمام میشود، چون این تصور مخلوق ذهن شماست با ذهن شما هست، اما ذهن شما فاعل آن و محیط بر آن است، و آن جلوه ذهن شماست.
اگر بخواهیم مثال بزنیم چنین میگوییم: تمام این عالم از آسمان و زمین و کهکشانها و همه مجردات (که مجردات فوق مادیاتند) ملائکة الله و... نسبتشان به حق تعالی مثل نسبت تصورات ذهن شماست به ذهن شما، تصور شما مخلوق ذهن شماست و ذهن شما احاطه بر آن دارد که از آن تعبیر به احاطه قیومی میکنند، یعنی این تصور "متقوم" به ذهن من است، نفس من، روح من، جان من "قیوم" است، یعنی اداره کننده این تصور است و این تصور "متقوم" به آن است، یعنی قوامش به آن است، حدوث و بقای این تصور وابسته به نفس من است.
در حدیث هم آمده است که حضرت میفرماید: "کل ما میزتموه بأوهامکم فی ادق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم"بحارالانوار، ج 66، ص 293 آنچه را شما با دقت تصور میکنید آن مخلوق و مصنوع شماست و تمام عالم نسبت به خداوند این طور است.