خواب میبینید در یک باغ گردش میکنید، تفریح میکنید و از میوه های درخت هم میچینید و میخورید، لذت هم میبرید، آن که در خواب میوه میخورد و گردش میکند و لذت میبرد غیر از این بدنی است که در رختخواب است، چرا که آن در باغ است و این در رختخواب، پس شما یک موجودی هستید ورای این ماده و آن روح شماست که دارد این ماده را اداره میکند؛ دست شما به واسطه آن روح حرکت میکند و چشم شما به واسطه آن روح میبیند، مغز شما به واسطه آن روح کار میکند، اگر روح و نفس از بدن بیرون رود، اعضاء و جوارح هیچ کدام نمی توانند کاری بکنند.
حالا این روح شما (جان شما) با شما و اعضای شماست، اما بودن جان با چشم شما غیر از بودن دو چشم است با یکدیگر، دو چشم که با هم اند دو موجود مادی هستند، هر دو مکان دارند و کنار هم قرار دارند؛ اما این که جان شما با چشم شماست، به این معناست که جان شما به چشمتان احاطه دارد و بینایی چشم به واسطه جان شماست، لذا معیت جان با بدن مثل معیت دو تا جسم با یکدیگر نیست، بلکه معیت محیط و محاط است، چرا که جان به همه بدن شما احاطه دارد، یعنی اداره کننده بدن شماست و بدن شما مسخر جان شماست، لذا جان (روح) که تصمیم میگیرد دست و پا و چشم شما حرکت میکند، و همه این حرکات و سکناتی که در بدن هست از آن جان است، پس جان شما با شما هست، اما این "با شما" با آنجایی که میگویید "من با شما هستم" تفاوت دارد، این که گفته شود بدن من با بدن شماست یعنی پهلوی هم اند، اما این که جان شما با شماست یعنی جان شمااحاطه دارد بر شما، و تدبیر و اداره همه بدن شما از ناحیه اوست.
پس شاعر که گفته است: "حق جان جهان است و جهان جمله بدن" بلاتشبیه منظور این است که حق تعالی جان همه جهان است و همه این عالم به منزله بدن، اما این تشبیه است چرا که جان شما خالق بدن شما نیست و با این که بر بدن شما