دو چیز است، پس دو چیزی که در عرض هم باشند، یا یکی حال باشد و دیگری محل باشد، به این با هم بودن "معیت" میگویند.
خدا با هر چیزی هست، اما نه آن معیتی را که اجسام با هم دارند، چون خدا جسم نیست، جسم دارای زمان و مکان و جهت است و خدا نه زمان دارد و نه دارای مکان و جهت است.
پس معیت حق تعالی با موجودات به اصطلاح معیت قیومی است، معیت "قیوم" نسبت به "متقوم" و معیت "علت" نسبت به "معلول"؛ یعنی احاطه علت نسبت به معلول، و چون خداوند علت همه موجودات است به همه موجودات احاطه دارد. حالا اگر ما بخواهیم مثالی در این مورد بزنیم که یک مقدار تقریب به ذهن باشد مثل روح شما نسبت به بدن شماست، روح شما که با بدن شماست اگر چنانچه در بدن شما نباشد، چشم و دست و پا نمی توانند حرکتی داشته باشند. پس از مرگ، تمام اعضاء و سلولهای بدن سر جای خود میباشند، و حتی میگویند تا چند ساعتی وضع سلولها هم به هم نمی خورد، ولی عاملی که علت تحرک آنها بود از بدن جدا شده است.
این روح مجرد موجود مادی نیست، فوق عالم ماده است. آن دکتر خارجی که میگوید: "من زیر چاقوی تشریح نفس مجرد و روح را نیافتم" جوابش این است که خودت میگویی نفس مجرد، نفس مجرد که ماده نیست و وقتی هم که ماده نبود زیر چاقو نمی آید، آنچه که زیر چاقو میآید ماده است. نفس مجرد به معنای فوق ماده است که وجود دارد، اینها آنقدر در مادیت فرو رفته اند که گمان میکنند موجود منحصر به ماده است و غیر ماده وجود ندارد، در صورتی که چنین نیست.
باید در جوابشان گفت غیر از ماده هم وجود دارد. آنچه را که شما میبینید طول و عرض و عمق دارد ماده است، ولی فوق این هم یک عالمی داریم؛ چنانکه در عالم خواب بدن شما که جسم است و ماده در رختخواب است، ولی شما