گفته اند: "الممکن من ذاته ان یکون لیس و من علته ان یکون ایس"به شرح منظومه سبزواری، ص 80 رجوع شود. یعنی ممکن چیزی است که در ذات خودش نیستی نهفته است، این گونه نیست که اگر علت نداشته باشد موجود شود بلکه از ناحیه علت وجود پیدا میکند. پس بر حسب ذاتش اگر علت نباشد نیست و دارای عدم است البته نه عدم زمانی، لازم نیست که یک زمانی نبوده و بعد موجود شده باشد، بلکه بسا از ازل به حق تعالی وابسته بوده اما در عین حال چون ممکن الوجود است، به حسب ذات، عدم در آن راه دارد، این را حدوث ذاتی میگویند.
"موجود لا عن عدم" یعنی خداوند حادث ذاتی نیست، و "کائن لا عن حدث" یعنی خداوند حادث زمانی نیست.
معلول بودن مستلزم عدم زمانی معلول نیست
این را من بارها تکرار کرده ام، یک قدری برای اشخاص سنگین است که چگونه ممکن است بگوییم: معلولی معلول حق تعالی است مع ذلک از ازل هم همراه او بوده؛ زیرا در ذهن ما این طور خطور میکند که اگر یک چیزی مخلوق شد، باید مسبوق به عدم زمانی باشد، یعنی مدتی نباشد بعد بود شده باشد، در صورتی که ممکن است یک چیزی مخلوق خدا باشد و از ازل هم با حق تعالی باشد؛ این که ما عالم ماده را مسبوق به عدم زمانی میبینیم، برای این است که یک شرایط زمانی و شرایط مادی باید برای هر یک از ما موجود باشد تا موجود شویم، مثلا برای این که فرزندی به وجود بیاید باید پدر و مادری باشد، ازدواج و مقدمات ازدواجی باشد، تا یکی از ما موجود شود، لذا احتیاج به علل مادی و زمانی داریم، اما موجودات مجرد مثل عقول که فلاسفه قائل اند - از روایات هم استفاده میشودمنهاج البراعة، ج 1، ص 382 میان روایات جمع کرده است. و شاید