اساس این صفات همان ذات حق است، اما اتصاف به خالقیت بعد از آن است که مخلوقی باشد؛ قبل از این که مخلوق وجود داشته باشد خدا اتصاف به خالقیت نداشت، هرچند قدرت خالقیت دارد اما خالق بالفعل نیست.
عبارتی است در فلسفه که میگویند: "المتضائفان متکافئان قوة و فعلا" یعنی دو صفتی که تضایف دارند در قوه و فعلیت همدوشند. خدا وقتی خالق بالفعل است که مخلوق بالفعلی هم باشد، اما اگر مخلوق بالفعلی نباشد خدا خالق بالفعل نیست.
صفات سلبیه و اضافیه را نباید صفت حساب کرد و عین ذات حق هم نیستند، بلکه انتزاعی و ساخته ذهن اند، البته ریشه آنها در ذات خداست، یعنی خدا چون کمال مطلق است از هر نقص و عیبی منزه است و موضوع صفات اضافی میباشد.
قسم سوم و چهارم صفات صفاتی است که حقیقت دارند:
3- یک نوع آن را میگویند حقیقیه ذات اضافه، یعنی حقیقت دارد اما اضافه هم دارد، مانند عالمیت، قادریت، که عالمیت با معلومیت با هم اضافه دارند، قادریت با مقدوریت اضافه دارند. اینها را "صفات حقیقیه ذات اضافه" میگویند.
4- یک نوع صفات حقیقی هم داریم که اضافه ندارند؛ مثل حیات، حیات صفت حق تعالی است و اضافه ندارد، میخواهد چیزی باشد یا نباشد خدا حی است.
این صفات حقیقی در ما زائد بر ذاتمان است. ما از اول که خلق شدیم ذاتی داریم ولی علم نداریم و کم کم تحصیل میکنیم، توانایی و قدرت نداریم بعد پیدا میکنیم؛ اما خداوند تبارک و تعالی علم و قدرت و حیات دارد، ولی آیا قدرت و علم و حیات خداوند مانند قدرت و علم و حیات ما زائد بر ذات اوست ؟!
نظر اشاعره، معتزله و فلاسفه الهی در مورد صفات خدا
در این مورد سه نظریه در فلسفه و کلام وجود دارد: مشرب اشاعره، مشرب معتزله و دیدگاه فلاسفه الهی.