پس واحدی که مقابل دو و سه و چهار و... باشد، این جور واحد را بر خداوند اطلاق کردن غلط است؛ چون خداوند واحدی است که "لا ثانی له" دوم برایش فرض نمی شود.
2- وحدت فردی، نوعی و جنسی
یک جور واحد دیگری را هم حضرت فرمود اطلاق آن بر خدا درست نیست. مثل این که گفته شود: حسن واحدی از انسان است؛ یعنی انسان یک نوعی است و حسن یک فرد از آن نوع است، تقی هم یک فرد از آن نوع و حسین هم یک فردش میباشد، پس این افراد در انسانیت شرکت دارند، و این جور واحد را هم بر خداوند اطلاق کردن غلط است؛ مثلا اگر بگوییم خداوند واحد از فلان نوع است، یا بگوییم خداوند واحد از یک جنس است، معلوم میشود برای خداوند شبیه و هم سنخ فرض کرده ایم. من که میگویم: حسن واحد از انسان است، در حقیقت انسان یک نوعی است که حسن یک فرد از این نوع است و حسین هم یک فردش است، پس حسن و حسین با هم شبیه اند در انسانیت، اما خدای متعال چنین نیست که یک فرد از یک طبیعتی باشد که این طبیعت دارای افرادی باشد و یکی از آنها خدا باشد.
این است که میفرماید: "و قول القائل هو واحد من الناس یرید به النوع من الجنس" این که گفته شود: او یکی از انسانهاست، یعنی یک نوعی از جنس انسان است - و این نوع و جنس که حضرت میفرماید غیر از اصطلاح منطقی است، مراد از نوع فرد است و مراد از جنس طبیعت - "فهذا ما لا یجوز علیه لانه تشبیه" وحدت به این معنا بر خداوند گفته نمی شود؛ زیرا این وحدت مستلزم تشبیه خداوند به مخلوقات است.
اگر بگوییم خدا فردی از یک طبیعت است، معنایش این میشود که یک طبیعتی هست و یک فردش خداست، افراد دیگری هم دارد که این افراد با هم شرکت دارند، در نتیجه برای خدا شبیه فرض کرده ایم، بنابراین خدا واحد از یک