شاید اشاره به خداشناسی باشد که بالاتر از مسأله خدادانی است.
خداشناسی یعنی یافتن خداوند و درک خداوند به وسیله علم حضوری. انسان همان گونه که قوه ذائقه، لامسه، شامه و غیره یا فطرت و غرایزی دارد و به وسیله آنها حقایق خارجی را مییابد، یک حس و غریزه خداشناسی نیز در وجود انسان نهفته است که بالاتر از خود را مییابد که به او وابسته است و از پیش خود چیزی ندارد و آیه شریفه به همین فطرت و غریزه اشاره دارد.
این اجمالی بود که ما در اینجا عرض کردیم. اما تفصیل این مطلب محتاج است به این که برویم فلسفه و مقدمات را یک یک بررسی کنیم و اشکال و اعتراضهایی را که دارند بگوییم.
پس اجمالا "اول الدین..." یعنی اول دین - که گفتیم دین سه قسمت است: اصول دین و اخلاق و فروع دین - شناخت و معرفت خداوند است که از اصول دین است، "و کمال معرفته التصدیق به" یعنی کمال معرفت خدا این است که تصدیق به خدا کنی. تصدیق به معنای باور آمدن است، باور آمدن هم در اثر یافتن است، که اسمش خداشناسی است. آن اولی در حقیقت خدادانی است، این دومی خداشناسی است، خداشناسی حقیقی این است که انسان خدا را بیابد.
اینجا عبارت حضرت سیدالشهداء(ع) روشن میشود که فرمود: "کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک"از دعای امام حسین (ع) در روز عرفه اصلا ما چرا از موجودات، خدا را بیابیم؛ اول خدا را مییابیم؛ یعنی اول حقیقت هستی غیرمتناهی را درک میکنم، بعد میگویم این هستی غیرمتناهی جلوه هایی دارد. این بی انصافی است که شما از جلوه ها پی به خود او ببرید. اگر انسان چشم دلش باز باشد اول صاحب عکس ها را میبیند و بعد میفهمد که این عکس ها جلوه صاحب عکس است.