است که واقعیت دارد و منشاء اثر است، ماهیت یک امر انتزاعی و اعتباری است که از موجودات انتزاع میشود. بچه وقتی گریه میکند هرچه به او بگویی شیرینی، ساکت نمی شود، اما وقتی وجود شیرینی بیاید ساکت میشود. انسان که گرسنه میشود هر چقدر حرف نان را بزند سیر نمی شود، مگر این که نان را بخورد. پس چیزی که خارجیت و واقعیت دارد و منشاء اثر است وجود است. ماهیت امری است که از موجودات انتزاع میشود. این وجود خاص نامش انسان است، انسانیت حد و اسمی است برای این وجود خاص، ماهیت میشود موجود باشد میشود معدوم باشد، اما وجود فقط وجود است. پس به قول صدرالمتألهین - که حق هم همین است - چیزی که اصیل است و واقعیت دارد و منشاء اثر است وجود است.الاسفار الاربعة، ج 1، ص 38
شناخت صحیح خدا مستلزم تصدیق اوست
"اول الدین معرفته"
نخستین امر دین شناخت واجب الوجود است؛ یعنی وجودی که وجودش از خود اوست. بعضی چیزها هست که تصورش مستلزم تصدیق است، یعنی اگر خوب تصور کردی آن را تصدیق میکنی. من اجمالا وقتی موجودات عالم را میبینم تصور میکنم وجود واجب الوجودی را که وجودش از خودش است و علم و قدرت و حیات دارد، این مرحله تصور است؛ بعد وقتی که دقت میکنم میبینم که اصولا وجود محال است که عدم باشد، زیرا چیزی که عدم و وجود میپذیرد ماهیت است؛ اگر یک چیزی حقیقت ذاتش هستی است، آن دیگر نیستی نیست، آن وقت تصدیق به وجود او پیدا میشود؛ پس ذات حق تعالی عبارت است از وجودی که واجب باشد، یعنی وجودی که محدود نباشد و غیرمتناهی باشد و فقط وجود باشد، در این صورت عدم در آن راه ندارد، مانند نور، مثلا نور یک چراغ