صفحه ۱۲۶

نخواهد کرد؛ بلکه عقل ما را هدایت می‎کند که این همه نظم و شگفتی در عالم، بدون وابستگی به یک کانونی که علم و قدرت و حکمت بی نهایت دارد ممکن نیست خودبه خود به وجود آید. قرآن می‎گوید کافران می‎گفتند: (و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا الا الدهر)سوره جاثیه، آیه 24 زندگی نیست مگر زندگی همین دنیا، و روزگار است که ما را هلاک می‎کند؛ (و قالوا ان هی الا حیاتنا الدنیا و ما نحن بمبعوثین)سوره انعام، آیه 29 زندگی فقط در این دنیاست و بعث و برانگیختگی هم در کار نیست.

به هرحال عرض شد که ما از چیزی که غرق در آن هستیم غفلت داریم. انسان کسی است که اگر آن ساختمان را می‎دید باور نمی کرد که بدون علم و قدرت و حیات موجود شده باشد، اما چون غرق در عالم است و هرچه می‎بیند موجودات مادی است تصور می‎کند که غیر از ماده چیزی وجود ندارد، در صورتی که یک کانون بی نهایت علم و حیات و قدرت و اراده و حکمت محیط به عالم است و تمام این عالم نسبت به او یک وجود کوچکی است، مانند روح که محیط به بدن انسان است و اگر از انسان گرفته شود جسدش بدون ارزش به کناری می‎افتد، اما وقتی که بر بدن احاطه داشته باشد چشم و گوش و دست و پا همه تحت فرمان او هستند. شاعر می‎گوید: حق، جان جهان است و جهان جمله بدن.

خلاصه این که ما غرق در جلوه ها و آثار حق تعالی هستیم و مثل ماهی که غرق در آب است و می‎گوید آب چیست، ما نیز غرق جلوه های خداوند هستیم ولی از وجود خدا غافل می‎شویم؛ به حضرت علی (ع) نسبت می‎دهند که فرموده اند: "ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و فیه و معه "یا" و بعده"مصباح الانس فناری، چاپ سنگی، ص 6؛ و شرح مقدمه قیصری آشتیانی، ص 574 هیچ چیز را ندیدم مگر

ناوبری کتاب