نخواهد کرد؛ بلکه عقل ما را هدایت میکند که این همه نظم و شگفتی در عالم، بدون وابستگی به یک کانونی که علم و قدرت و حکمت بی نهایت دارد ممکن نیست خودبه خود به وجود آید. قرآن میگوید کافران میگفتند: (و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا الا الدهر)سوره جاثیه، آیه 24 زندگی نیست مگر زندگی همین دنیا، و روزگار است که ما را هلاک میکند؛ (و قالوا ان هی الا حیاتنا الدنیا و ما نحن بمبعوثین)سوره انعام، آیه 29 زندگی فقط در این دنیاست و بعث و برانگیختگی هم در کار نیست.
به هرحال عرض شد که ما از چیزی که غرق در آن هستیم غفلت داریم. انسان کسی است که اگر آن ساختمان را میدید باور نمی کرد که بدون علم و قدرت و حیات موجود شده باشد، اما چون غرق در عالم است و هرچه میبیند موجودات مادی است تصور میکند که غیر از ماده چیزی وجود ندارد، در صورتی که یک کانون بی نهایت علم و حیات و قدرت و اراده و حکمت محیط به عالم است و تمام این عالم نسبت به او یک وجود کوچکی است، مانند روح که محیط به بدن انسان است و اگر از انسان گرفته شود جسدش بدون ارزش به کناری میافتد، اما وقتی که بر بدن احاطه داشته باشد چشم و گوش و دست و پا همه تحت فرمان او هستند. شاعر میگوید: حق، جان جهان است و جهان جمله بدن.
خلاصه این که ما غرق در جلوه ها و آثار حق تعالی هستیم و مثل ماهی که غرق در آب است و میگوید آب چیست، ما نیز غرق جلوه های خداوند هستیم ولی از وجود خدا غافل میشویم؛ به حضرت علی (ع) نسبت میدهند که فرموده اند: "ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و فیه و معه "یا" و بعده"مصباح الانس فناری، چاپ سنگی، ص 6؛ و شرح مقدمه قیصری آشتیانی، ص 574 هیچ چیز را ندیدم مگر