صفحه ۱۱۱

به خاطر این که در مجردات هم واهمه انسان این طور می‎یابد، البته این واقعیت ندارد. عدم چیزی نیست، اما قوه واهمه انسان یک عدمستانی فرض می‎کند، و بعد موجوداتی که به عرصه وجود می‎آیند مثل این است که آن عدم را شکافته اند و از درون آن موجود شده اند. پس در مجردات هم تعبیر به "فطر" می‎کنیم.تفسیر کبیر، ج 19، ص 91

البته ما دلیلی نداریم که حرف ایشان را قبول کنیم؛ چون همان طور که عرض کردم "خلائق" جمع "خلیقة" از ماده خلق است و خلق معمولا در مادیات گفته می‎شود، و خلقت مادیات به شکاف است نظیر گندم، خرما، سلول جنین و... که گفته شد.

"فطور" به چه معناست ؟

"فطر الخلائق بقدرته"

(خداوند موجودات را به قدرت خود شکافت.)

ابن عباس می‎گوید: این که قرآن می‎گوید (فاطر السماوات و الارض) برای من روشن نبود تا این که دو عرب را دیدم که سر یک چاهی دعوا و نزاع می‎کنند، اولی می‎گفت این چاه مال من است و دیگری می‎گفت مال من است، آن وقت یکی از آنها که می‎خواست ادعایش را ثابت کند گفت: "أنا فطرتها" من شکافتم این چاه را، و وجود چاه هم به شکافتن زمین است. همین که دیدم این عرب می‎گفت این چاه را من شکافتم معنای (فاطر السماوات و الارض) که در قرآن هست برایم روشن شد.همان کتاب، ج 12، ص 168 و این معنا از آیات قرآن هم استنباط می‎شود؛ در سوره ملک آمده است: (ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور)سوره ملک، آیه 3 در جهان خلقت

ناوبری کتاب