به خاطر این که در مجردات هم واهمه انسان این طور مییابد، البته این واقعیت ندارد. عدم چیزی نیست، اما قوه واهمه انسان یک عدمستانی فرض میکند، و بعد موجوداتی که به عرصه وجود میآیند مثل این است که آن عدم را شکافته اند و از درون آن موجود شده اند. پس در مجردات هم تعبیر به "فطر" میکنیم.تفسیر کبیر، ج 19، ص 91
البته ما دلیلی نداریم که حرف ایشان را قبول کنیم؛ چون همان طور که عرض کردم "خلائق" جمع "خلیقة" از ماده خلق است و خلق معمولا در مادیات گفته میشود، و خلقت مادیات به شکاف است نظیر گندم، خرما، سلول جنین و... که گفته شد.
"فطور" به چه معناست ؟
"فطر الخلائق بقدرته"
(خداوند موجودات را به قدرت خود شکافت.)
ابن عباس میگوید: این که قرآن میگوید (فاطر السماوات و الارض) برای من روشن نبود تا این که دو عرب را دیدم که سر یک چاهی دعوا و نزاع میکنند، اولی میگفت این چاه مال من است و دیگری میگفت مال من است، آن وقت یکی از آنها که میخواست ادعایش را ثابت کند گفت: "أنا فطرتها" من شکافتم این چاه را، و وجود چاه هم به شکافتن زمین است. همین که دیدم این عرب میگفت این چاه را من شکافتم معنای (فاطر السماوات و الارض) که در قرآن هست برایم روشن شد.همان کتاب، ج 12، ص 168 و این معنا از آیات قرآن هم استنباط میشود؛ در سوره ملک آمده است: (ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور)سوره ملک، آیه 3 در جهان خلقت