4- حرکت کیفی، که حرکت در کیف است؛ مثل سیب که نخست سبز رنگ سپس زرد و در آخر قرمز رنگ میشود.
مرحوم صدرالمتألهین میگوید: حرکت در ذات و جوهر اشیاء عالم است و این که شما میبینید این چهار عرض عالم تحول دارد این هم در اثر تحول جوهر است.
سیبی که به درخت است بزرگ میشود و رنگش تغییر میکند، شما میگویید در کم و کیفش حرکت کرده و حال آن که اصلا در جوهر ذات سیب تحول وجود دارد و از نقص به کمال میرود، و بر اثر تحولی که در ذاتش هست اعراضش هم متحول میشوند. پس به نظر مرحوم صدرالمتألهین زمان، مقدار حرکت جوهری اشیاء است؛ یعنی عالم ماده در ذاتش و جوهر ذاتش حرکت و تدرج هست، و مقدار حرکت و تدرج زمان است، پس زمان و حرکت و ماده با هم ملازم و هماهنگ اند. ماده بدون حرکت نیست، حرکت هم بدون زمان نیست. در نتیجه شما هر جا زمان را ببری حرکت هم دنبالش هست، و هر جا حرکت را ببری ماده نیز همراه آن است.
موجود مجرد، حرکت ندارد
حال اگر موجودی داشته باشیم مادی نباشد و فوق عالم ماده باشد مثل ذات باری تعالی و مجردات دیگر، چون ماده نیستند حرکت ندارند و چون حرکت ندارند پس زمان ندارند. در عین حال خدا در قرآن میفرماید: (و هو معکم أین ما کنتم)سوره حدید، آیه 4 خدا با شماست هر جا هستید. اما این با شما بودن مستلزم این نیست که خدا مادی باشد، مجردی است که احاطه به ماده دارد. پس چون خدا موجود مادی نیست حرکت ندارد و قهرا زمان هم ندارد و گذشته و حال و آینده برای او و صفات او یکنواخت است و او در همه حال محیط به آنهاست. در درس گذشته برای