ذات حق و صفات حق فوق زمانند، معنی این که فوق زمانند این است که خدا با زمان و محیط به زمان است اما خود خدا و صفات او زمان ندارند، چرا؟ چون زمان مقدار حرکت است و مقدار حرکت را با زمان معین میکنند و حرکت مال ماده است. منتهی الامر قدماء فلاسفه حرکت را مربوط به فلک دانسته و زمین و خورشید و ماه را میخکوب در آن میدانستند و زمان را مقدار حرکت فلک میدانستند.
اما مرحوم صدرالمتألهین میگوید: حرکت در جوهر عالم است و ماده بدون حرکت محال است؛ ماده در اثر ضعف وجود آمیخته با حرکت و تدرج است، میخواهد فلک باشد یا نباشد.الحکمة المتعالیة (الاسفار الاربعة)، ج 3، ص 101 بنده و شما هم حرکت در ذاتمان هست، حرکت معنایش تدرج وجود است، یعنی وجود تدریجی، ماده تدرج وجود و تحول دارد. شما توجه کنید این عالم ماده در تحول است، خاک نطفه میشود و نطفه علقه و علقه مضغه و مضغه انسان میشود، انسان هم دائما تحول و تغیر دارد تا پیر شود و از دنیا برود. نباتات و جمادات و حیوانات نیز همین طور هستند.
حرکت جوهری و حرکت در اعراض
تا زمان مرحوم صدرالمتألهین که به حرکت جوهری قائل نبودند میگفتند حرکت در چهار مقوله عرضی است:
1- حرکت اینی یا انتقالی؛ یعنی حرکت مکانی.
2- حرکت وضعی؛ یعنی وضع و محاذات هر چیز نسبت به اشیاء دیگر تغییر میکند ولو جایش را عوض نکند و دور خود بگردد، مانند حرکت وضعی زمین.
3- حرکت کمی، که حرکت در کم است یعنی اندازه و مقدار چیز؛ مثل یک چیز کوچک که بزرگ میشود.