دست آمده و آن عبارت است از: پیمودن راهی خاص و رسیدن به مقصدی خاص که عقل از شناخت آن عاجز است."
مفاد قاعده لطف
تا اینجا روشن شد که هدف و غرض خداوند بی شمار نیست و با دلیل عقلی و پیشینی و بدون استفاده از تعالیم پیامبران فهمیدیم که خداوند بشر را برای هدفی خلق کرده و در حقیقت او را به جایی خاص (غایتی که خود اوست) دعوت کرده است. نویسنده میگوید:
"اگر پذیرفته باشیم که خداوند ما را به جایی دعوت کرده است، باید این را هم بپذیریم که دادن آدرس (به هر نحوی) وظیفه اوست."
و قاعده لطف بیش از این نمی گوید که خداوند از خلقت انسان غرضی دارد و او را به جایی دعوت کرده است و باید به هر نحو ممکن به او آدرس بدهد.
تقریری دیگر برای قاعده لطف
سپس نویسنده برای رد قاعده لطف با تقریری دیگر با طرح شبهه دیگری چنین میگوید:
"چگونه میتوان ثابت کرد که خداوند تکالیفی شرعی وضع کرده است و حالا باید به گونه ای بشر را از کم و کیف آن تکالیف آگاه کند؟."