صفحه ۵۸

"تردیدی نیست که غرض خداوند از تکلیف بندگان و وضع قوانین شرعی این است که آنان با انجام طاعت و ترک معصیت، شایسته پاداش و ثواب شوند. بر این اساس اگر خداوند بداند که در صورت وقوع فعلی (که مقدور اوست) مکلف با اختیار خویش طاعتی را انجام می‎دهد (لطف محصل) یا دست کم به انجام آن نزدیک می‎شود (لطف مقرب) و با این حال خداوند آن فعل را محقق نسازد، لازم می‎آید که غرض خویش از تکلیف بندگان را نقض کند. اما عقل حکم می‎کند که نقض غرض کاری قبیح و از ساحت حکمت خداوند به دور است...."

نویسنده سپس در مقام رد این دلیل می‎گوید:

"در این دلیل "وضع قوانین و تکالیف شرعی" مفروض گرفته شده است و با چنین فرضی البته لطف (به معنایی که آمد) بر خداوند واجب می‎شود. و به عبارت دیگر اگر پذیرفته باشیم که خداوند ما را به جایی دعوت کرده است باید این را هم بپذیریم که دادن آدرس (به هر نحوی) وظیفه اوست، اما سؤال این است که چگونه با دلیل عقلی و پیشینی و بدون استفاده از تعالیم پیامبران می‎توان فهمید که خداوند بشر را به جایی خاص دعوت کرده است و حالا باید آدرس را هم بدهد؟"

در پاسخ این سؤال و شبهه گفته می‎شود:

قاعده لطف تقریرهای گوناگونی دارد که بعضا قابل نقد و اشکال می‎باشد و بعضی از آنها محکم و غیر قابل اشکال است، اما نویسنده

ناوبری کتاب