دیدگاه مکاتب مختلف نسبت به حقیقت انسان
در رابطه با شناخت کامل انسان، تاکنون بشر به یک نظر قطعی نهایی نرسیده است. و در گذشته و امروز عده ای از اندیشمندان، انسان را در همین بدن و خواص مادی آن خلاصه، و وجود روح را بکلی انکار میکنند. عده ای دیگر، انسان را مرکب از بدن و روح دانسته، اما روح را موجودی غیرمادی و مجرد نمی دانند و آن را خواص فعل و انفعالهای ماده میدانند؛ و بعضا آن را حال در ماده دانسته و همچون روغن موجود در دانه های روغنی میدانند. عده ای دیگر همچون فلاسفه اسلامی برای انسان روح مجرد قائل هستند که با مرگ و از بین رفتن بدن از بین نمی رود و برای همیشه باقی خواهد ماند.
صرف نظر از اختلاف مذکور در حقیقت انسان، بین روان شناسان جدید نیز در مورد ابعاد گوناگون روان انسان و کنه آن، نظریات و فرضیه های متعددی وجود دارد که در جای خود مطرح است.
با این وصف از نویسنده سؤال میشود با این همه تشتت و اختلاف نظر که بین دانشمندان قدیم و جدید در مورد ابعاد انسان وجود دارد، چگونه و با چه ابزاری انسان میتواند به کنه وجودی خویش پی ببرد تا بتواند برای رسیدن به کمال برنامه ریزی نماید؟