بنابراین اگر مقصود نویسنده از "مصادیق بی شماری" هدف مصادیق بی شمار کمال انسانها در یک خط طولی است مطلب درستی است. زیرا هر انسانی به حسب حظ و بهره ای که از وجود و هستی دارد و گزینشها و اعمالی که انجام میدهد و نیز به حسب شرایط مختلف مؤثر در او، به درجه ای از کمال اختیاری میرسد که با انسان دیگر از نظر شدت و ضعف تفاوت دارد، اما این مطلب ضرری به استدلال نمی زند؛ زیرا مفاد استدلال بیش از این نیست که انسانها بدون هدف و غایت خلق نشده اند و هدف غایی خلقت آنان کمال مطلق است که جز ذات حق چیزی نمی تواند باشد.
بنابراین، نظر نویسنده که میگوید: "نمی توان با دلیل عقلی و پیشینی هدف (یا غرض) خداوند از آفرینش موجودی خاص (مثلا انسان) را کشف کرد"، مردود است و چنان که اندکی پیش به آن اشاره شد هدف موجود بی نهایت کامل یعنی خداوند چیزی جز به کمال رساندن موجودات ناقص و مستعد نمی باشد و کمال غایی و مطلق فقط ذات خداوند است. کلیت این معنا را عقل بدون نیاز به شرع درک میکند.
حدود عقل انسان و مراحل قرب به خداوند
و در عین حال خیال نشود که عقل انسان به خودی خود میتواند راه قرب به خداوند و تشخیص عدل و قسط و اقامه آن در تمام عرصه های زندگی فردی و اجتماعی را - که کمال او در آن است - کشف و درک