صفحه ۳۶

نمی گوید و سخن او جز وحی نمی باشد"(و ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی)؛ سوره نجم، آیه 3 و 4. در مواقف حساسی همچون حجة الوداع امت خود را به افرادی ارجاع دهد که برای مردم ناشناخته و مجمل باشند، به نحوی که هرکسی مطابق سلیقه خود از سخن پیامبر تفسیر و برداشتی داشته باشد. اگر به تواتر ثابت شد که پیامبر(ص) مسأله دوازده خلیفه را برای مردم مطرح نموده اند، دیگر قابل قبول نیست که بگوییم آن حضرت راهی برای شناخت آنها معلوم نکرده است.

ثالثا: از تعبیر "خلفائی" و مانند آن که در روایات زیادی مطرح شده است، می‎توان استفاده نمود که تمام صفات و خلقیات خلفا باید متناسب با پیامبر(ص) و هدف او باشد؛ خلیفه به معنای جانشین و نایب می‎باشد و لزوم تناسب و تشابه بین نایب و منوب عنه نزد عقل و عقلا قطعی است. بنابراین خلفای پیامبر(ص) باید در علم و عصمت و سایر خصال نفسانی تالی تلو و قائم مقام او باشند؛ لذا تعبیر "خلفائی" به طور قطع نمی تواند بر خلفای بنی امیه و بنی عباس و امثالهم منطبق باشد، زیرا گذشته از عدم سنخیت و شباهت علمی و عملی بنی امیه و بنی عباس با پیامبر(ص)، تعداد آنها نیز با عدد دوازده منطبق نمی شود.

و توهم بعضی که اگر خلفای صالح از آنها را - نظیر عمر بن عبدالعزیز و مهدی عباسی - منظور پیامبر(ص) بدانیم به همراه ابوبکر، عمر، عثمان، علی و حسن دوازده خلیفه می‎شوند نیز توهمی باطل است؛ زیرا بر فرض صالح بودن آن بعض، لازمه این کلام قطع شدن رشته خلافت پیامبر(ص) بعد از زمان امام حسن (ع) تا زمان عمربن

ناوبری کتاب