می گوید موجود شو پس آن موجود میشود. پاک و منزه است خدایی که ملکوت و باطن هر چیزی به دست اوست". در این آیه "أمر" به ملکوت و باطن عالم تفسیر شده است، و ملکوت عالم همان وجه دیگر این عالم است که با آن وجه با خداوند مواجه است و از او صادر میشود؛ و این وجه یکی بیش نیست: (و ما أمرنا الا واحدة کلمح بالبصر)سوره قمر، آیه 50. "و امر ما نیست جز یکی، همچون چشم به هم زدنی". و از تکثر و قیود زمان و مکان و حرکت و تغییر دور و منزه میباشد.
پس مستفاد از آیات مذکور چنین است که امام به خاطر مصاحب بودن با ملکوت عالم نوعی ولایت تکوینی بر باطن عالم دارد و در اثر این مصاحبت و ولایت که قهرا دامنه آن بر باطن قلوب و اعمال مردم نیز امتداد دارد آنان را هدایت میکند؛ یعنی عملا به کمال مطلوب و هدف نهایی میرساند. و در حقیقت واسطه در فیض الهی میباشد که همان هدایت و ایصال به سوی کمال مطلق است.
این نوع هدایت غیر از صرف ارائه طریق کمال و حق و راهنمایی به سوی آنها است و مرحله ای بالاتر از آن میباشد. ارائه طریق وظیفه هر نبی و رسول بلکه هر مؤمنی است و منحصر به "امام" نمی باشد. آنچه منحصر به اوست و حقیقت "امامت" است همان "هدایت به امر" و رساندن افراد خاصی