علاوه بر اضطراب و نامفهوم بودن متن این روایت سند آن نیز از دو جهت ضعیف است؛ یکی اینکه "ابوالقاسم شعرانی" و "ابن ظبیان" و "ابن حجاج" که تنها راویان حدیث هستند مجهول میباشند و در کتب رجال نامی از آنها برده نشده است، و دیگر اینکه ابوالقاسم بدون ذکر طریق خود روایت را از ابن ظبیان نقل کرده است. و به اصطلاح حدیث منقطع یا مرفوعه میباشد.
21 - روایت بشر بن غالب اسدی از امام حسین (ع):
"ای بشر، هرگاه قائم قریش را حاضر نمود و پانصد نفر از آنان را بسته و سپس گردن زد و در مرتبه دوم و سوم نیز چنین کرد آیا کسی از آنان باقی میماند؟" بشر بن غالب گفت: به حضرت گفتم: آیا تعداد آنان این قدر است ؟ حضرت فرمود: "دوستان و موالی آنان نیز جزو آنان میباشند"."یا بشر ما بقاء قریش اذا قدم القائم المهدی منهم خمسمأة رجل فضرب اعناقهم صبرا ثم قدم خمسمأة فضرب اعناقهم (صبرا) ثم قدم خمسمأة فضرب اعناقهم صبرا؟" قال: فقلت له: اصلحک الله أیبلغون ذلک ؟ فقال الحسین بن علی: "ان مولی القوم منهم". همان، ص 349، حدیث 100). سپس بشیر بن غالب برادر بشر گفت: شهادت میدهم که حضرت امام حسین (ع) عدد فوق را شش مرتبه تکرار نمود.
"بشر بن غالب" در رجال توثیق نشده است،جامع الرواة، ج 1، ص 123. و "قاسم بن محمد بن الحسین" که در اول سند است مجهول میباشد.
مضمون روایت نیز با محکمات دینی و عقلی تطبیق نمی کند؛