ثانیا: لازمه آن عدم وجود امام در زمان طولانی میباشد؛ که علاوه بر مخالف بودن این امر با مفاد روایت متواتر "من مات و لم یعرف امام زمانه..."ر.ک : فصل اول همین کتاب. در همین کتاب ثابت خواهد شد که وجود امام در همه زمانها لازم و ضروری است.
ثالثا: فرض زنده نمودن از فرض زنده ماندن شخص زنده طی قرنهای متمادی به استبعاد و انکار نزدیک تر است؛ و اگر برای نویسنده اعتقاد به زنده ماندن حضرت مهدی (عج) مشکل باشد اعتقاد به زنده نمودن امام حسن عسکری (ع) پس از قرنها مشکل تر خواهد بود.
رابعا: در بین روایات دلیلی بر چنین فرضیه ای وجود ندارد.
5 - اینکه حضرت مهدی (عج) فرزند امام حسن عسکری (ع) است و متولد شده و سپس از دنیا رفته است. این امر نیز با روایت: "من مات و لم یعرف امام زمانه..." که از طرق اهل سنت نیز نقل شده است مخالف است.
علاوه بر اینکه این فرضیه مخالف اتفاق علمای شیعه و سنی است و گمان نمی رود کسی که به روایات فریقین اندک آشنایی داشته باشد ملتزم به آن شود.
پس راهی جز فرض زنده و غایب بودن حضرت مهدی (عج) وجود ندارد. وانگهی اگر نویسنده زنده و غایب بودن آن حضرت را نپذیرد، حداقل باید در این امر توقف کرده و سکوت نماید، نه اینکه بدون دلیل به انکار آن شتاب ورزد؛ زیرا این نحو انکار خود از مصادیق بارز خرافه و خروج از مناظره منطقی و اسلوب علمی است.