گزافی است و بدون درنظر گرفتن روابط وجودی و حقیقی مراتب هستی میباشد؛ و گمان میکند همه انسانها ظرفیت و قابلیت تلقی وحی را دارا هستند. در صورتی که چنین نیست و هر کسی به چنین صلاحیتی نمی رسد. شرایط زیادی از نظر خانوادگی و اصلاب آباء و ارحام مادران و نظایر اینها - که در جای خود گفته شده است - باید جمع شوند تا فردی لیاقت و صلاحیت ارتباط با عالم غیب را پیدا کند و حقایق غیبی برای او منکشف شود و چنین شرایطی در هر زمان و هر مکانی وجود ندارد. پس راه حل نویسنده که میگوید: "آیا بهتر و حکمیانه تر نبود (خداوند) با همه انسانها (در حد توان و ظرفیت آنها) ارتباط برقرار میکرد" راه حلی عامیانه و غیر واقع بینانه است.
و به عبارتی دیگر میتوان گفت: خداوند یک ارتباط تکوینی قیومی با موجودات دارد که به این لحاظ ارتباط او با همه موجودات یکسان است. و یک ارتباط هدایتی با موجودات صاحب اختیار مانند جن و انس دارد که آنها را به کمال مطلوب و ممکن آنها برساند. این ارتباط به دوگونه است: یکی از راه عقل است که به این موجودات عطا نموده است، که البته عقل هم به لحاظ ادراک امری تشکیکی و دارای درجات و مراتب است و از این راه خداوند با همه عاقلان در حد ظرفیت آنان ارتباط دارد. و دیگری از راه شرع، که برترین مرتبه از عقل