ظلم و جنایت میکنند، غیر از داستان دادن قدرت معجزه به مدعیان دروغین نبوت است؛ زیرا قدرتمندان میتوانند با قدرت اعطایی خداوند کارهای خوب و مثبت انجام دهند ولی با سوء اختیار قدرت خود را صرف در ظلم و جنایت میکنند؛ و از اینرو ظلم و جنایت هم مستند به آنها است اما مدعی دروغین نبوت اگر - بر فرض محال - قدرت معجزه داشته باشد جز فریب مردم و گمراه کردن آنان کار دیگری مترتب بر قدرت انجام معجزه نمی کند؛ زیرا فرض بر این است که به دروغ و حیله، مدعی نبوت شده است و دادن معجزه به او قهرا به گمراه کردن مردم میانجامد و از اینرو هم این گونه گمراهی به حق تعالی استناد مییابد زیرا معجزه امری خارق العاده است و خارج از طاقت بشر است و بدیهی است دادن امری که از طاقت بشر خارج است به شخصی که مدعی دروغین نبوت است دادن تیغ در کف زنگی مست است که امکان مقابله با آن برای عموم انسانها وجود ندارد و از توان آنها بیرون است و طبعا گمراه کردن مردم به وسیله آن، به خداوند مستند میگردد. آری اگر آوردن بدیل معجزه برای مردم امکان داشته باشد گمراه کردن به اتکای آن به خداوند استناد نمی یابد ولی با این فرض دیگر معجزه، معجزه یعنی امر خارق العاده نخواهد بود و این نکته ای است که در ظلم ظالمان و قدرتمندان جاری نیست زیرا مقابله با ظلم ظالم خارج از طاقت بشر نیست زیرا ظالم را میتوان در سرآغازی که هنوز قدرت پیدا نکرده است از ظلم و زورگویی بازداشته و