حقیقت امر هم عادتا ممکن باشد، قهرا میتوان به راحتی اطمینان یافت که کار او کاری تعلیمی نیست و این امر قابل انکار نیست و انکار این امر انکار امر بدیهی است و لازمه آن این است که مردم هیچ گاه نمی توانند به صداقت و راستگویی کسی اطمینان پیدا کنند. خود نویسنده تاکنون آیا در زندگی شخصی و اجتماعی اش به کسی اطمینان پیدا نکرده است ؟ چگونه ممکن است مردم به کسی که سالها در بین آنان بوده و صداقت و امانت او را آزموده اند اطمینان پیدا نکنند؟ طبیعی است کسی که به صداقت و راستگویی شناخته شده است اگر بگوید: کار شگفت انگیز را از کسی نیاموخته و از طرف خداوند میباشد، مردم عادی که فطرتا حق طلب و حق مدار میباشند به او اطمینان پیدا میکنند.
ثانیا: معجزه که به حسب واقع نوعی تصرف تکوینی و خرق عادت اسباب عادی و مادی است، از قبیل علم حصولی و مفهومی که با تعلیم و تعلم رائج و توسط یک سری مفاهیم و مبادلات فکری پدید میآید نیست، بلکه علمی شهودی و حضوری و گذر از عالم طبیعت و یک نوع سیطره تکوینی بر عالم ماده و احاطه بر اسباب و مسببات مادی است؛ و این گونه علم با ریاضت و سیر معنوی حاصل میشود نه با آموزش حصولی مفهومی و رائج از طریق معلم عادی.
ثالثا: بر فرض اینکه آن علم، علم حصولی مفهومی باشد، چرا فقط