فقه است، یعنی آنان در اظهار نظر نسبت به کشورشان و در عمل به دین خود و نیز در احوالات شخصیه آزادند و به دین خود عمل میکنند و کسی نمی تواند مانع آنها شود. منتها در اموری که مربوط به حقوق اکثریت مردم مسلمان در کشور اسلامی میباشد، حقوق اکثریت باید مراعات شود. همان گونه که در کشورهای اروپایی که اکثریت مردم آنها غیرمسلمان هستند در مقام تزاحم حقوق، حقوق اکثریت را بر حقوق اقلیت مسلمان مقدم میدارند. و این کشورها هرچند خود را نسبت به مذهب، لابشرط معرفی میکنند اما در عمل هنگامی که عده ای با عقاید و مناسکی دینی در اقلیت قرار میگیرند، حقوق آنان نادیده انگاشته میشود؛ در حالی که در برخی موارد تزاحم حقوق نیز شکل نگرفته است.
[منشاء خشونت های رایج ]
و ثانیا: ارتباط منطقی بین خشونت رایج در جوامع و بین احکام متفاوت بین زن و مرد یا مسلمان و غیرمسلمان در موارد مذکور در سؤال دیده نمی شود. زیرا اکثرا خشونت ها بین حاکمیت های استبدادی و غیرمردمی با ملتهای خودشان و سلب آزادیهای سیاسی از آنان، و یا بین دولتهای قوی و ضعیف میباشد. و در واقع، منشاء این گونه خشونت ها قدرت طلبی دولتها و انحصارخواهی آنها میباشد.
شما وضعیت حقوق بشر در سازمان ملل متحد و شورای امنیت را ملاحظه کنید، که چه تبعیض های فاحش و موحشی بین دولتهای