که اگر بعضی از احکام الهی اسلامی که در ادیان سابقه نیز بوده است، در قرآن صریحا و مستقیما وجود نداشته باشد، قرآن ناقص خواهد بود.
و مفاد دو آیه دیگر نیز این است که "تبیان" و "تفصیل" هر آنچه به سعادت انسان مربوط و مورد نیاز است اجمالا یعنی اعم از بالمطابقه یا بالالتزام و مستقیم و یا غیرمستقیم در قرآن وجود دارد. و این معنا مستلزم این نیست که هر حکمی صریحا و به تفصیل در قرآن آمده باشد وگرنه هیچ جایگاهی برای تبیین قرآن توسط پیامبر(ص) که در آیه 44 از سوره نحل: (و أنزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ) آمده، باقی نمی ماند.
علاوه بر این یادآور میشویم: قرآن با سایر کتابهای آسمانی تحریف نشده، در بسیاری از اصول و معارف دینی مشترک است و در حقیقت روح همه ادیان و کتابهای آسمانی یکی است. آنچه موجب تمایز اسلام از سایر ادیان الهی است کامل بودن بیان اصول و معارف دینی و نیز کامل بودن احکام و فروع آن و متناسب بودن آنها با رشد انسان و زمان است. و این امر مستلزم این نیست که تمام احکام شرایع سابقه به کلی نسخ شده باشد.
در رابطه با اشتراک ادیان الهی در معارف و بسیاری از احکام، علامه طباطبائی در ذیل آیه: (یا أهل الکتاب قد جائکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب ...) سوره مائده (5)، آیه 15. میگوید: