صفحه ۹۸

و خیبر از جمله سرزمینهایی بود که با جنگ یا مصالحه در اختیار مسلمانان قرار گرفت که اراضی آن برای مسلمانان و یا امام آنان می‎باشد، همانگونه که روایات فریقین بر آن دلالت دارد، که از آن جمله این روایات است:

در صحیحه بزنطی آمده است:

"آنچه با شمشیر گرفته شده از آن امام است آن را به هر که صلاح بداند واگذار می‎کند همانگونه که پیامبر خدا با خیبر انجام داد، زمین و نخل های آن را واگذار فرمود."ابی بردة بن رجاء قال: قلت لابی عبدالله(ع) کیف تری فی شراء ارض الخراج ؟ قال: و من یبیع ذلک، هی ارضی المسلمین ؟ قال، قلت: یبیعها الذی فی یده قال: و یصنع بخراج المسلمین ماذا؟ ثم قال: لابأس، اشتری حقه منها و یحول حق المسلمین علیه و لعله یکون اقوی علیها و املی بخراجهم منه. وسائل ‏118/11، ابواب جهاد عدو، باب 71.

در سنن ابو داود به سند خود از ابن عباس روایت شده که گفت: پیامبر خدا(ص) خیبر را گشود و شرط کرد که زمین و هر زرد و سفیدی برای او باشد.

اهل خیبر گفتند: ما به این سر زمین از شما داناتریم، آن را به ما واگذارید، نصف بهره از آن ماو نصف از آن شما باشد..." پس اراضی یهود همه آن به مسلمانان انتقال یافت، و برای یهود جز کار احیا و آثار آن باقی نماند، این همان چیزی بود که از آنان خریداری می‎شد، نه رقبه زمین. و این خود دلیل دیگری است بر این که مالکیت بر حیثیت احیاء است بر رقبه زمین. امام (ع) نیز کلام خود را بر همین معنا تطبیق نمود و فرمود: هر قومی که چیزی از زمین را احیا کنند و در آن به کار بپردازند نسبت بدان سزاوارترند و آن برای آن هاست.

اگر گفته شود: سه روایت صحیحه ای که شما ذکر کردید که دلالت بر سلطه امام بر زمینهای احیا شده داشت با روایتهایی که به صراحت بر انقطاع امام از زمینهای احیا شده دلالت دارد در تعارض است؛ روایتهایی مانند صحیحه عبدالله بن سنان، از امام صادق (ع) که گفت: از آن حضرت (ع) در حالی که من حضور داشتم، از مردی که زمین مرده ای را احیا کرده و در آن نهری کنده و اطاقهایی ساخته و نخل و درختانی

ناوبری کتاب