"و در اینجا نظر فقهی دیگری است که به نظر میرسد انسجام بیشتری با روایات تشریعی داشته باشد و آن نظر این است: احیاء زمین شکل ملکیت آن را تغییر نمی دهد، بلکه زمین همواره ملک امام یا منصب امامت است و هیچ کس نمی تواند رقبه زمین را مالک شود اگر چه آن را احیا کند، و تنها با احیا حقی کمتر از ملکیت را بر زمین مییابد، و به موجب این حق میتواند زمین را مورد بهره برداری قرار دهد و از آن استفاده کند و کسانی را که در آبادانی آن سهیم نبوده اند از دخالت در آن منع کند، و تا هنگامی که به آبادانی آن همت میگمارد همچنان در دست وی باشد. ولی این اندازه از حق موجب نمی شود که حقوق مالی زمین را نسبت به منصب امامت به عنوان مالک شرعی رقبه زمین نپردازد. پس بر امامت است که بر وی اجرت و مالیات همانگونه که در حدیث آمده قرار دهد..."وسایل 367/6، ابواب انفال، باب 1، حدیث 8.
[خلاصه کلام و نتیجه ]
با توجه به آنچه تا کنون گفتیم به طور خلاصه میتوان گفت: به مقتضای جمع بین روایات باب، اقوی این است که احیای زمینهای موات هر چند با اجازه امام باشد موجب نمی شود که ارتباط امام با زمین به طور کلی قطع شود، بلکه وی میتواند حقوق مالی و مالیات آن را دریافت کند، و اگر احیا کننده آنرا رها کرد یا از بین برد به دیگری بسپارد، و اگر پس از مدتی طبق قرارداد مصلحت دید که باید از وی گرفته شود و به دیگری بسپارد میتواند چنین کند و بناچار باید آثار احیاء را از وی خریداری کند تا احیا کننده متضرر نشود؛ و احیا کننده چیزی جز آثار احیا و نتیجه کار و قوای خود را مالک نمی شود. بله ممکن است گفته شود به تبع آثار احیاء مالک رقبه نیز میگردد، در نتیجه میتواند آن را بفروشد یا ببخشد یا وقف کند همانگونه که در زمینهای مفتوح عنوه که ملک همه مسلمانان است گفته شده است، و در آنجا روایات مستقیضه ای