صفحه ۹۳

بر این اساس دیگر مجالی برای استدلال به این روایت در این مقام نیست. و در اینجا نکته ای است شایان توجه.

خلاصه کلام اینکه: آنچه از این روایات صحیحه که به مضمون آن شیخ و ابن براج و ابن زهره در کتابهایشان - که به نقل مسائل مأثوره از ائمه (ع) اختصاص داشته - فتوی داده اند استفاده می‎شود این است که مطابق با دیگر روایات حاکم در مسأله، زمینهای موات برای امام است و مسلمانان می‎توانند آن را احیا کنند و حقوق مالی آن را بپردازند، و هنگامی که قائم (ع) ظهور کرد زمین را از آنان می‎گیرد.

و مقتضای همه این مطالب این است که علاقه امام به زمین باقی است و احیا کننده مالک رقبه زمین نمی شود بلکه تنها مالک کار خود و آثار احیا است که بر جای مانده است و او نسبت به زمین که احیا کرده احق و اولی به تصرف است. در کتاب سرایر نیز بر همین اساس فتوی داده شده است. پس این نظریه بین قدمای اصحاب ما مشهور بوده است.

بلکه ممکن است گفته شود: لازمه سخن کسانی که می‎گویند: مالکیت احیا کننده دائر مدار بقای حیات است و در صورتی که زمین موات شود دیگری می‎تواند آن را برای خود احیا کند، این است که رقبه زمین ملک احیا کنده نباشد و الاپس از موات شدن همچنان در ملک مالک باقی می‎ماند و ما در مسأله آینده بدین مبحث خواهیم پرداخت.

و در کتاب بلغة الفقیه اثر عالم محقق سید محمد بحر العلوم آمده است: "از اخبار احیا، تملک مجانی زمین بدون آنکه امام (ع) در آن حقی داشته باشد استفاده نمی شود، بلکه به حسب قراردادی که امام (ع) در زمان حضور و بسط ید با احیا کننده می‎بندد مقرر می‎شود حقوقی را به امام بپردازد و زمان غیر حضور باید اجرة المثل بپردازد و این منافاتی با نسبت دادن ملکیت به احیا کننده در روایات احیا ندارد، و این همانند سخن مالکین بزرگ به کشاورزان است در نزد عرف عام مردم که برای تشویق آنان به آباد کردن زمین به آنان می‎گویند: هر که این زمین را آباد کند یا نهرهایی بکند یا جوی های آن را لایروبی کند آن زمین از

ناوبری کتاب