نیست، و برخی از فقهای ما امروز تحجیر را احیاء مینامند و این بعید است."من احاط حائطا علی ارض فهی له. سنن ابو داود 159/2، کتاب خراج و فی، باب احیاء موات. فقها فریقین نیز برای تحجیر و احکام آن فروع بسیاری را ذکر کرده اند که محل بحث آن کتاب "احیاء موات" است، ولی ما برخی از سخنان آنان را که با این مقام تناسب دارد یادآور میشویم:
1 - در تذکره آمده است: "سزاوار نیست سنگچین کننده بیشتر از نیاز خود سنگچین کند و بر مردم تنگ گیرد، و نباید چیزی را که امکان آبادانی آن برایش نیست تصرف کند، پس اگر چنین کرد حاکم وی را به آباد کردن و یا کنار رفتن از آنچه بیش از اندازه گرفته وادار میکند و آن را به کسانی میسپارد که آبادش کنند. و نیز اگر سنگچین کننده احیاء زمین را واگذاشت حاکم نسبت به آبادانی و یا ترک آن وی را مجبور میکند، چون در نامه علی (ع) آمده است: "و اگر آن را رها کرد یا خرابش ساخت و مردی از مسلمانان پس از وی آن را آباد و احیا کرد پس او نسبت بدان سزاوارتر از کسی است که رهایش کرده" و این نظر بعضی از شافعیه است. و دیگران گفته اند: کسی نمی تواند بیش از اندازه تصرف کند زیرا آن زیادی اندازه معینی ندارد."من احاط علی شی فهو احق به. سنن بیهقی 142/6، کتاب احیاء موات، باب من احیاء. آنچه ایشان از علی (ع) روایت کرده، از صحیحه ابوخالد کابلی نهایه 341/1. گرفته شده، که ما پس از آن بدان خواهیم پرداخت.
2 - باز در همان کتاب مطالبی آمده که خلاصه آن با حفظ عبارت ایشان اینگونه است: "اگر زمینی از موات را سنگچین کرد گفتیم که وی اولی واحق نسبت بدان از دیگران است هرچند مالک آن نمی شود و باید پس از سنگچینی به آبادانی آن